1. He was in easy, unbuttoned mood.
[ترجمه ترگمان]ظاهرش آرام و unbuttoned بود
[ترجمه گوگل]او در حالت آرام و بی نظیر بود
2. Staff respond well to her unbuttoned form of management.
[ترجمه ترگمان]کارکنان به شکل دکمه های گشوده او پاسخ می دهند
[ترجمه گوگل]کارکنان به شیوه ی مدیریت مداوم خود پاسخ می دهند
3. He took off his sweater and unbuttoned his shirt.
[ترجمه ترگمان]ژاکتش را درآورد و دکمه های پیراهنش را باز کرد
[ترجمه گوگل]او ژاکت خود را برداشت و پیراهن خود را باز کرد
4. I unbuttoned my shirt cuffs.
[ترجمه ترگمان]دکمه های پیراهنم را باز کردم
[ترجمه گوگل]من دکمه های پیراهنم را باز کردم
5. He unbuttoned the old man at once.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد فورا تکمه های آن پیرمرد را گشود
[ترجمه گوگل]او یک بار پیر مرد را بریده بود
6. He unbuttoned his shirt and revealed a big scar on his chest.
[ترجمه ترگمان]پیراهنش را باز کرد و روی سینه اش جای زخم بزرگی را نشان داد
[ترجمه گوگل]او پیراهن خود را باز کرد و یک سوزن بزرگ در سینه اش نشان داد
7. She unbuttoned her coat.
[ترجمه ترگمان]کتش را باز کرد
[ترجمه گوگل]او کت خود را باز کرد
8. He unbuttoned his shirt.
[ترجمه ترگمان]دکمه های پیراهنش را باز کرد
[ترجمه گوگل]او پیراهن خود را باز کرد
9. A malodorous checked jacket, stiff with grime, was unbuttoned, the left flap lying open.
[ترجمه ترگمان]یک ژاکت بد بو که از چرک و چرک و چرک شده بود، دکمه های چپش را باز کرده بود
[ترجمه گوگل]یک جلیقه چکش مضطرب، با سستی سفت و محکم محکم شده بود، فلپ سمت چپ باز بود
10. He unbuttoned it and then she took over, drawing it off him with relish.
[ترجمه ترگمان]آن را باز کرد و بعد آن را گرفت و با لذت آن را کنار کشید
[ترجمه گوگل]او آن را قطع کرد و سپس او را به تصرف خود درآورد، آن را با لذت بردن از آن
11. Theresa sighed heavily as she unbuttoned her coat.
[ترجمه ترگمان]تریسا به سنگینی آه کشید، در حالی که دکمه های کتش را باز کرده بود
[ترجمه گوگل]تریس به شدت به او افتاد که او کت خود را باز کرد
12. Manion unbuttoned his suit jacket and moved out from the podium area.
[ترجمه ترگمان]Manion دکمه های کت و شلوارش را باز کرد و از منطقه تریبون بیرون رفت
[ترجمه گوگل]مانیون کت و شلوار کت و شلوار خود را باز کرد و از منطقه پدیده خارج شد
13. Later I found out if I had unbuttoned my shirt to the waist, I would have been in like Flynn.
[ترجمه ترگمان]بعدا فهمیدم که اگر پیراهنم را تا کمر باز کنم، مثل فلین بودم
[ترجمه گوگل]بعدا متوجه شدم که اگر پیراهن من را به کمر کشانده بودم، می توانستم مثل فلین باشم
14. A woman, naked except for an unbuttoned faded red blouse, tumbles out.
[ترجمه ترگمان]زنی لخت، لخت به جز یک بلوز قرمز رنگ، از آن بیرون جست
[ترجمه گوگل]یک زن برهنه به جز یک پیراهن قرمز فاسد محو شده بیرون می زند