کلمه جو
صفحه اصلی

vindicator


معنی : حامی، توجیه کننده
معانی دیگر : حامی، توجیه کننده

انگلیسی به فارسی

حامی، توجیه کننده


vindicator، حامی، توجیه کننده


انگلیسی به انگلیسی

• one who vindicates; one who successfully maintains a cause

مترادف و متضاد

حامی (اسم)
supporter, protector, patron, sponsor, actor, advocate, partisan, backer, shield, booster, bulwark, vindicator, partizan

توجیه کننده (اسم)
justifier, vindicator

جملات نمونه

1. The Emperor is just, and the Vindicator his axe!
[ترجمه ترگمان]اعلی حضرت امپراطور فقط تبر خود را با تبر قطع می کند
[ترجمه گوگل]امپراتور درست است، و Vindicator تبر خود را!

2. But in CC it's just like vindicator in RA that is the role of light bomber.
[ترجمه ترگمان]اما در CC مانند vindicator در RA است که نقش بمب گذار سبک را ایفا می کند
[ترجمه گوگل]اما در CC این درست مثل واکنشگر در RA است که نقش بمب افکن نور است

3. The Vindicator was a response to the high casualty rates suffered during close quarter battles, such as street fighting or in jungles.
[ترجمه ترگمان]The پاسخ به نرخ های بالای تلفات در طی یک چهارم درگیری مانند جنگ خیابانی یا در جنگل ها بود
[ترجمه گوگل]Vindicator پاسخی به میزان تلفات شدید در طول جنگ های چهارگوش دراز مدت، مانند جنگ خیابانی و جنگل ها بود

4. The Vindicator has sworn allegiance to the doctrine and laws of the Holy Empire and has been given the combined battlefield functions of both judge and executioner.
[ترجمه ترگمان]The بیعت خود با دکترین و قوانین امپراتوری مقدس را سوگند یاد کرده و به فعالیت های ترکیبی میدان نبرد هر دو دادرس و اعدام محکوم شده است
[ترجمه گوگل]Vindicator وفادار به آموزه و قوانین امپراتوری مقدس قسم خورده است و فعالیت های مشترک میدان جنگ هر دو قاضی و اعدام داده شده است

5. Records, mention very little of the Vindicator throughout the time of Great Crusade, it is assumed that the Vindicator fell out of favour.
[ترجمه ترگمان]رکوردز که در طول زمان جنگ صلیبی بزرگ بسیار کم نام داشت فرض بر این بود که the به نفع خود عمل کرده است
[ترجمه گوگل]اسناد و مدارک، بسیار کمی از Vindicator را در طول جنگ های صلیبی بزرگ ذکر کرده اند، فرض بر این است که Vindicator از نفوذ خود خارج شده است

6. This is useful especially in the early stages of a Vindicator Rush in finding and picking off your opponents scouts.
[ترجمه ترگمان]این به خصوص در مراحل اولیه یک vindicator راش در پیدا کردن و انتخاب scouts رقیب تان مفید است
[ترجمه گوگل]این به ویژه در مراحل اولیه یک Vindicator Rush مفید است در جستجوی و برداشتن مخالفان خود از بینظیر

7. Modern education's development requests the teacher "is not only the human culture transmission, must be the student psychology shaper, is the student psychologically healthy vindicator".
[ترجمه ترگمان]توسعه مدرن آموزش و پرورش نیاز به معلم دارد، نه تنها انتقال فرهنگ انسانی، بلکه باید همان روانشناسی دانش آموز باشد که از نظر روانشناختی و روانی سالم است \"
[ترجمه گوگل]توسعه مدرن آموزش و پرورش نیاز به معلم است نه تنها انتقال فرهنگ انسانی، باید روانشناسی دانش آموز را تشکیل می دهند، دانش آموز روانشناختی سالم است

8. No local government should be a shareholder in a private company, let alone a multinational, because a government's role is that of a vindicator of market regulation.
[ترجمه ترگمان]هیچ دولت محلی نباید یک سهامدار در یک شرکت خصوصی باشد، چه برسد به یک شرکت چندملیتی، چرا که نقش دولت آن است که از مقررات بازار پیروی می کند
[ترجمه گوگل]هیچ دولت محلی نباید یک سهامدار در یک شرکت خصوصی باشد، بجز چند ملیتی، به این دلیل که یک نقش دولت به عنوان یک عامل تعیین کننده در بازار است

9. This will give a 25% speed boost to your Vindicator on the return flight home resulting in less damage and allows you to use your Vindicators again sooner.
[ترجمه ترگمان]این باعث افزایش ۲۵ % سرعت به خانه شما در بازگشت به خانه می شود که منجر به آسیب کم تر می شود و به شما اجازه می دهد که زودتر از Vindicators استفاده کنید
[ترجمه گوگل]این باعث افزایش سرعت 25٪ به Vindicator شما در خانه پرواز برگشتی می شود که باعث آسیب کمتری می شود و به شما امکان می دهد از Vindicators خود استفاده کنید

10. She is the well-wisher to freedom and independence of all," but the "champion and vindicator only of her own.
[ترجمه ترگمان]او خیرخواه نسبت به آزادی و استقلال همه چیز است، \"اما\" قهرمان و vindicator تنها متعلق به خودش است
[ترجمه گوگل]او آرزوی آزادی و استقلال همه را دارد، اما 'قهرمان و معشوق تنها از خودش است

11. Is there someone who can be my mediator, my vindicator before God?
[ترجمه ترگمان]کسی هست که بتونه mediator من باشه، خدای من، قبل از خدا؟
[ترجمه گوگل]آیا کسی وجود دارد که میتواند واسطه من باشد، من پیشگویی کننده خداوند هستم؟

پیشنهاد کاربران

نام یک موجود ماینکرافتی
حامی
تبر دار



کلمات دیگر: