کلمه جو
صفحه اصلی

verve


معنی : زنده دلی، استعداد، حرارت، سبک روحی، ذوق
معانی دیگر : شور، شور و شعف، چستی، اشتیاق، شوق، نیازش، پویایی

انگلیسی به فارسی

ذوق، حرارت، استعداد، زنده دلی، سبک روحی


شکوفا، ذوق، حرارت، استعداد، زنده دلی، سبک روحی


انگلیسی به انگلیسی

• enthusiasm; energy
verve is lively and forceful enthusiasm; a literary word.

اسم ( noun )
• : تعریف: energetic enthusiasm; liveliness.
مترادف: energy, go, sparkle, vim
مشابه: animation, bounce, dash, dynamism, enthusiasm, exuberance, force, initiative, life, spirit, vigor, vitality, warmth, zest, zip

- Whereas her brother had a sluggish nature, she had tremendous verve and was always ready to take up or encourage a new endeavor.
[ترجمه ترگمان] در حالی که برادرش طبیعت تنبل داشت، شور و حرارت فراوان داشت و همیشه آماده بود که یک تلاش جدید را به عمل آورد یا تشویق کند
[ترجمه گوگل] در حالیکه برادرش طبیعت آهسته داشت، او مجذوب فوق العاده ای بود و همیشه آماده بود تا تلاش جدیدی را آغاز کند یا تشویق کند

مترادف و متضاد

زنده دلی (اسم)
activity, verve

استعداد (اسم)
susceptibility, aptitude, capacity, amplitude, art, liability, verve, brilliance, tendency, ingenuity, shift, turn, talent, flair, gift, caliber, aptness, property, knack, genius, faculty, predisposition

حرارت (اسم)
fire, impressment, verve, heat, zeal, ardor, warmth, impetuosity, dash, ginger

سبک روحی (اسم)
verve, gaiety

ذوق (اسم)
taste, verve, liking, penchant, relish, zeal, gusto, goo, vertu, virtu

energy, enthusiasm


Synonyms: activity, ardor, dash, drive, élan, endurance, fire, force, forcefulness, get-up-and-go, go, gumption, gusto, hardihood, intensity, juice, liveliness, moxie, passion, pep, pizzazz, pluck, power, punch, sparkle, spirit, spunk, stamina, steam, strength, toughness, vigor, vim, virility, vitality, zeal, zest, zing, zip


جملات نمونه

1. he performed his role with verve
نقش خود را با حرارت ایفا کرد.

2. the animals are drawn with such verve that they seem to jump out of the page
حیوانات را آنقدر زنده نقاشی کرده اند که گویی از صفحه بیرون می پرند.

3. Cziffra played the Hungarian dances with great verve.
[ترجمه ترگمان]Cziffra با شور و حرارت فراوان رقص های مجارستانی را اجرا کرد
[ترجمه گوگل]رقفرا رقص مجارستانی را با قاطعیت بازی کرد

4. She delivered her speech with tremendous wit and verve.
[ترجمه ترگمان]او با هوش و شوق نطق خود را به زبان آورد
[ترجمه گوگل]او سخنرانی خود را با سرخوردگی و تحسین فراوانی تحویل داد

5. Rosa wrote with great verve.
[ترجمه ترگمان]رو زا با شور و شوق نامه می نوشت
[ترجمه گوگل]رزا با شگفتی نوشت

6. The Verve set features 42 alternate and unfinished takes, while the Blue Note set consists entirely of previously released material.
[ترجمه ترگمان]مجموعه تنظیمات به طور متناوب و ناتمام با هم ترکیب می شوند در حالی که مجموعه یادداشت آبی به طور کامل از مطالب منتشر شده قبلی تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]مجموعه Verve دارای 42 جایگزین و ناتمام طول می کشد، در حالی که مجموعه آبی توجه به طور کامل از مواد منتشر شده است که قبلا منتشر شده است

7. But the upbeat, booster verve that had brought the parliament together would not be derailed.
[ترجمه ترگمان]اما شور و حرارت تقویت کننده و booster که پارلمان را به هم رسانده بود از خط خارج نمی شد
[ترجمه گوگل]اما خوشبینی، تقویت کننده ای که پارلمان را با هم به ارمغان آورده بود، نخواهد توانست رها شود

8. Pat has a remarkable verve for life.
[ترجمه ترگمان]پت با شور و شوق فوق العاده ای برای زندگی دارد
[ترجمه گوگل]پت برای زندگی عمیق قابل توجه است

9. As we stumble in, Mad Richard from Verve is inadvertently pulling down chunks of the ceiling.
[ترجمه ترگمان]همان طور که سکندری می خوریم، ریچارد دیوانه از Verve به طور غیر عمد قسمتی از سقف را می کشد
[ترجمه گوگل]همانطور که ما در حال قدم زدن در، مری ریچارد از Verve است به طور تصادفی کشیدن پایین تکه های سقف

10. Unique design with verve endows the building group a large, stately residence, modernized and simple style.
[ترجمه ترگمان]طراحی منحصر به فرد با حرارت به گروه ساختمان یک اقامتگاه بزرگ، با شکوه، مدرن و سبک ساده می بخشد
[ترجمه گوگل]طراحی منحصر به فرد با شکوه، گروه ساختمان را به یک محل بزرگ و مشهور، مدرن و سبک ساده تبدیل می کند

11. The audience rose to his verve and wit.
[ترجمه ترگمان]حضار به شور و هیجان او برخاستند
[ترجمه گوگل]تماشاگران به اوج وحشتناکی رسیدند

12. Viewers and creative verve are drifting steadily from broadcast to cable networks.
[ترجمه ترگمان]صفحات نمایش و حرارت خلاق به طور پیوسته از طریق پخش به شبکه های کابلی پخش می شوند
[ترجمه گوگل]بینندگان و خلاقیت خلاقانه از پخش به شبکه های کابلی به طور پیوسته حرکت می کنند

13. The parallels illustrate the growing verve of outbound M & A efforts by China's state - owned enterprises.
[ترجمه ترگمان]این وجوه اشتراک مساعی رو به رشد M & A تلاش های شرکت های دولتی چین را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این مسائل نشان دهنده افزایش رو به رشد M خروجی است تلاش های شرکت های دولتی چین

14. He looked for the dramatic, like the sunset in this painting, and painted it with great verve.
[ترجمه ترگمان]وی مانند غروب خورشید در این نقاشی به دنبال نمایش دراماتیک و نمایشی بود و آن را با حرارت فراوان نقاشی می کرد
[ترجمه گوگل]او برای دراماتیک، مانند غروب خورشید در این نقاشی، نگاه کرد و آن را با شکوه بزرگ نقاشی کرد

He performed his role with verve.

نقش خود را با حرارت ایفا کرد.


The animals are drawn with such verve that they seem to jump out of the page.

حیوانات را آن‌قدر زنده نقاشی کرده‌اند که گویی از صفحه بیرون می‌پرند.


پیشنهاد کاربران

ذوق، حرارت، استعداد

Doris writes with verve and wit


کلمات دیگر: