کلمه جو
صفحه اصلی

uncap


معنی : کلاه از سر برداشتن، سر پوش برداشتن از
معانی دیگر : کلاه خود (یا کسی) را برداشتن

انگلیسی به فارسی

کلاه از سر برداشتن، سر پوش برداشتن از


باز کردن، کلاه از سر برداشتن، سر پوش برداشتن از


انگلیسی به انگلیسی

• remove a cap; remove a hat; remove a cover

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: uncaps, uncapping, uncapped
• : تعریف: to remove a cap or covering from.

مترادف و متضاد

کلاه از سر برداشتن (فعل)
uncap

سرپوش برداشتن از (فعل)
uncover, uncap

جملات نمونه

1. They had to uncap sterling yesterday.
[ترجمه ترگمان]آن ها دیروز به uncap sterling رسیده بودند
[ترجمه گوگل]آنها مجبور بودند دیروز از استرالیا برداشت کنند

2. He knew that he and Selborne, as uncapped players, would escape any such punishment.
[ترجمه ترگمان]او می دانست که او و Selborne مانند بازیکنان uncapped از هر مجازات فرار خواهند کرد
[ترجمه گوگل]او می دانست که او و Selborne، به عنوان بازیکنان uncapped، از هر گونه مجازات فرار می کنند

3. Nicky Walker, previously uncapped at full international level will be in goal against the world champions.
[ترجمه ترگمان]نیکی واکر، که قبلا در سطح بین المللی کامل منصوب شده بود، در مقابل قهرمانان جهانی هدف قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]نیکوی واکر، که قبلا در سطح بین المللی تمام شده بود، در برابر قهرمانان جهان قرار می گیرد

4. The ability to micro-partition, share, and uncap CPUs on a Power server has been around for a few years, and the extent to which this technology is used will vary from one customer to the next.
[ترجمه ترگمان]توانایی برای خرد شدن، تقسیم و uncap سی پی سی در یک سرور قدرت چند سال است که در اطراف آن بوده، و میزان استفاده از این فن آوری از یک مشتری به نسل بعدی متفاوت خواهد بود
[ترجمه گوگل]توانایی تقسیم بندی، تقسیم کردن و غیرفعال کردن CPU ها در یک سرور قدرت چند ساله بوده است و میزان استفاده از این تکنولوژی از یک مشتری به بعد متفاوت است

5. I endeavoured to uncap the casement, but the hook was soldered into the staple.
[ترجمه ترگمان]کوشیدم تا پنجره را باز کنم، اما قلاب از جای کنده شد
[ترجمه گوگل]من تلاش کردم که از چنگال استفاده کنم، اما قلاب به مقیاس وصل شده بود

6. This new type of bottle is easy to uncap .
[ترجمه ترگمان]این نوع جدید بطری به راحتی قابل تعویض است
[ترجمه گوگل]این نوع جدید بطری آسان است

7. The owners and the union have reached a tentative agreement to extend their deal and push the uncapped year back.
[ترجمه ترگمان]مالکان و اتحادیه به توافق آزمایشی رسیده اند تا معامله خود را تمدید کرده و سال گذشته را به عقب برانند
[ترجمه گوگل]صاحبان و اتحادیه ها توافق اولیه ای را امضا کرده اند تا قرارداد خود را گسترش دهند و سال پیش بازگشایی کنند

8. The little brown bottle caught my eye again, and putting my cup and saucer down I uncapped and re-examined it.
[ترجمه ترگمان]بطری قهوه ای کوچک دوباره چشمانم را گرفت و فنجان و نعلبکی مرا پایین آورد و دوباره امتحان کرد
[ترجمه گوگل]بطری کمی قهوه ای دوباره چشمم را گرفت و فنجان و بشقابم را پایین انداختم و آن را باز کردم و دوباره آن را بررسی کردم


کلمات دیگر: