کلمه جو
صفحه اصلی

uncharged


معنی : خالی، پر نشده، بحساب هزینه نیامده، رسمامتهم نشده
معانی دیگر : (حقوق) رسما مورد اتهام قرار نگرفته، متهم نشده، پر نشده مانند تفنگ و باطری، محسوب نشده

انگلیسی به فارسی

بدون شارژ، پر نشده، خالی، بحساب هزینه نیامده، رسمامتهم نشده


پر نشده (مانند تفنگ و باطری)، بحساب هزینه نیامده،محسوب نشده، رسما متهم نشده


انگلیسی به انگلیسی

• not charged; having no electrical charge, electrically neutral

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] بی بار ویژگی ماده ای که تعداد الکترونهای عادی دارد و در نتیجه فاقد بار عادی است.

مترادف و متضاد

خالی (صفت)
void, empty, hollow, vacuous, destitute, deprived, vacant, coreless, unoccupied, indigent, unloaded, uncharged, tenantless

پر نشده (صفت)
inert, primrose, uncharged

به حساب هزینه نیامده (صفت)
uncharged

رسما متهم نشده (صفت)
uncharged

جملات نمونه

1. One day some street cowboys threw an uncharged hand grenade at him for a joke.
[ترجمه ترگمان]یک روز یک گاو چرون، یک نارنجک دستی را برای جک پرتاب کرد
[ترجمه گوگل]یک روز بعضی از گاوچرانهای خیابانی یک نارنجک دست خالی را به او دادند تا یک شوخی داشته باشند

2. These scientists are experimenting with uncharged calcium atoms.
[ترجمه ترگمان]این دانشمندان در حال آزمایش اتم های کلسیم uncharged هستند
[ترجمه گوگل]این دانشمندان با اتم های کلسیم بدون تخلیه آزمایش می کنند

3. Hb Memphis : substitutes one uncharged polar residue for another of similar size on the surface.
[ترجمه ترگمان]هموگلوبین Memphis: جایگزین کردن یک باقیمانده قطبی برای دیگری از اندازه مشابه در سطح
[ترجمه گوگل]Hb Memphis یکی از بقایای قطبی غیرقابل جایگزینی را برای یک اندازه مشابه بر روی سطح جایگزین می کند

4. Tests indicate that voltage. electrode gap, uncharged fine particles and time are the main influence factors.
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها نشان می دهند که ولتاژ فاصله الکترود، ذرات ریز uncharged و زمان مهم ترین عوامل تاثیر هستند
[ترجمه گوگل]آزمایشات نشان می دهد که ولتاژ شکاف الکترود، ذرات ریز و زمان نشتی، عوامل تاثیرگذار اصلی هستند

5. Uncharged soluble organic materials can not carry a current.
[ترجمه ترگمان]مواد آلی محلول در uncharged نمی توانند جریان داشته باشند
[ترجمه گوگل]مواد آلی قابل حل بدون شارژ می توانند جریان را حمل نکنند

6. The teacher took an uncharged balloon and rubbed it on her uncharged hair.
[ترجمه ترگمان]معلم، یک بادکنک uncharged را برداشت و آن را روی موهای uncharged مالید
[ترجمه گوگل]معلم توپ بالاتری گرفت و آن را بر روی موهایش ریخت

7. How Much Alanine Is Present as the Completely Uncharged Species?
[ترجمه ترگمان]چقدر alanine به عنوان گونه های کاملا uncharged حال حاضر وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]چقدر آلانین به عنوان گونه های کاملا تخلیه موجود است؟

8. I took an uncharged balloon and rubbed it on my uncharged hair.
[ترجمه ترگمان]من یه بالون رو برداشتم و روی موهای my مالیدم
[ترجمه گوگل]من یک بالون بدون تخلیه گرفتم و آن را بر روی موهای بدون چربی ام انداختم

9. He was previously detained without trial from September 198until April 1990 when he was released uncharged.
[ترجمه ترگمان]او پیش تر بدون محاکمه از سپتامبر ۱۹۸ تا آوریل ۱۹۹۰، زمانی که آزاد شد، بازداشت شد
[ترجمه گوگل]او قبلا بدون محاکمه از سپتامبر 1982 تا آوریل 1990 زمانی که وی آزاد شد آزاد شد

10. Groups at the Federal Institute of Physics and Metrology in Braunschweig and elsewhere are experimenting with uncharged calcium atoms.
[ترجمه ترگمان]گروه هایی در موسسه فدرال فیزیک و Metrology در Braunschweig و جاه ای دیگر در حال آزمایش اتم های کلسیم uncharged هستند
[ترجمه گوگل]گروه های موسسه فیزیک و متالوژی فدرال در برانشویگ و جاهای دیگر با اتم های کلسیم بدون تخلیه آزمایش می کنند

11. The results demonstrate that the presence of the fixed charges in the composite sphere is to slow down its settling velocity relative to that of an uncharged one.
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهند که حضور باره ای ثابت در کره مرکب، کاهش سرعت ته نشینی نسبت به حالت an است
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می دهد که وجود اتلاف ثابت در کوره کامپوزیتی، کاهش سرعت رسوب آن نسبت به یک ماده خالی است

12. Under certain conditions a charged body can make an uncharged one produce charges.
[ترجمه ترگمان]تحت شرایط خاصی، یک جسم باردار می تواند باعث ایجاد uncharged شود که یک محصول تولید کند
[ترجمه گوگل]طبق شرایط خاص یک بدن شارژ می تواند یک بار تخلیه شده را تولید کند

پیشنهاد کاربران

بدون بار ( بارالکتریکی )

پوچ


کلمات دیگر: