کلمه جو
صفحه اصلی

vigilante


معنی : پارتیزان
معانی دیگر : (سابقا در غرب ایالات متحده) عضو کمیته ی حراست شهروندان، پارتیزان یا متعصب سیاسی یا مذهبی

انگلیسی به فارسی

هوشیار، پارتیزان


پارتیزان یا متعصب سیاسی یا مذهبی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who seeks to avenge a crime or injury or punish a criminal without legal authority or due process.

- Many fear the neighborhood watch group includes a few vigilantes who will take justice into their own hands.
[ترجمه ترگمان] بسیاری از کسانی که از این گروه مراقبت می کنند، شامل چند vigilantes هستند که در دست خود عدالت را به دست خواهند آورد
[ترجمه گوگل] بسیاری از ترس گروه تماشا محله شامل چند نفر از هواداران است که عدالت را به دست خود می گیرند

• one who takes the law into his own hands; volunteer on a vigilance committee
vigilantes are people who organize themselves into an unofficial group to protect their community and to catch and punish criminals.

مترادف و متضاد

پارتیزان (اسم)
partisan, guerilla, vigilante, guerrilla

جملات نمونه

1. We simply will not tolerate vigilante groups on our streets.
[ترجمه ترگمان]ما به سادگی گروه های متعصب در خیابان های خود را تحمل نمی کنیم
[ترجمه گوگل]ما گروه های هواداران را در خیابان های ما تحمل نمی کنیم

2. Traditionally, vigilante groups have found greater favour on the political right.
[ترجمه ترگمان]به طور سنتی، گروه های متعصب منافع بیشتری را در حق سیاسی پیدا کرده اند
[ترجمه گوگل]به طور سنتی، گروه های هواداران بیشتر به سمت حق سیاسی برخورد می کنند

3. The growth of such vigilante gangs has worried community leaders, police and politicians.
[ترجمه ترگمان]رشد چنین باندهای vigilante رهبران جامعه، پلیس و سیاستمداران را نگران کرده است
[ترجمه گوگل]رشد چنین گروه های هواداری نگرانی رهبران جامعه، پلیس و سیاستمداران را برانگیخته است

4. How is that different from a vigilante lynch mob?
[ترجمه ترگمان]این چه فرقی می کنه که یه شورشی با اراذل و اوباش رفتار می کنه؟
[ترجمه گوگل]چطور است که از یک لوبیای لوبیا پرده بکارت متفاوت است؟

5. Many a bunch of vigilante bully-boys would have worked them over into lumps of fillet steak, twitching and staining the carpet.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بچه های قلدر بازی، تکه های گوشت خشک شده را روی تکه های گوشت درست می کردند و فرش را لکه دار می کردند
[ترجمه گوگل]بسیاری از آنها از طرفداران قاتلین هوشیار بودند که آنها را به یک فنجان استیک فیتلی، فرش و رنگ آمیزی فرش دادند

6. As such it means that vigilante heroes, nomatterhow good, are not the stuff of which Christians are made.
[ترجمه ترگمان]چون چنین به نظر می رسد که قهرمانان vigilante، nomatterhow خوب نیستند، نه از آن stuff که مسیحیان ساخته شده اند
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، این بدان معنی است که قهرمانان هوادار، چیزهای خوب و مناسبی نیستند، چیزی نیست که مسیحیان ساخته شوند

7. Most anywhere else, vigilante is a bad word.
[ترجمه ترگمان]، بیشتر جاه ای دیگه شورشی کلمه بدیه
[ترجمه گوگل]در هر جای دیگر، هوشیاری یک کلمه بد است

8. Armed vigilante groups fight back against the gangs, adding to a vicious circle of violence.
[ترجمه ترگمان]گروه های مسلح vigilante علیه گروهه ای تبهکار مبارزه می کنند و به یک چرخه وحشیانه از خشونت افزوده اند
[ترجمه گوگل]گروه های مسلح مسلح با این گروه ها مخالفت می کنند و به یک حلقه خشونت آمیز خشونت افزوده می شوند

9. Some had suggested forming vigilante groups to try to remove the travellers.
[ترجمه ترگمان]برخی پیشنهاد کرده بودند که گروه های شورشی را تشکیل دهند و سعی کنند مسافران را از بین ببرند
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها گروه هایی را تهیه کرده بودند که تلاش می کردند مسافران را از بین ببرند

10. He had spearheaded an increasingly violent vigilante campaign against vice in Islamabad.
[ترجمه ترگمان]او علیه فساد در اسلام آباد یک مبارزه رو به شدت شدید را رهبری کرده بود
[ترجمه گوگل]وی در مبارزه با خشونت آمیز علیه معترضان در اسلام آباد رهبری کرد

11. The vigilante has found particular popularity amongst regular players here.
[ترجمه ترگمان]vigilante شهرت ویژه ای در میان بازیکنان حرفه ای در اینجا پیدا کرده است
[ترجمه گوگل]این بازی دارای محبوبیت خاصی در میان بازیکنان معمولی است

12. The subway vigilante in New York was in the media for weeks.
[ترجمه ترگمان]The vigilante در نیویورک به مدت چند هفته در رسانه ها بود
[ترجمه گوگل]نیروی مترو در نیویورک در هفته ها در رسانه ها بود

13. Another is that of a protagonist as a vigilante hero.
[ترجمه ترگمان]یکی دیگه از شخصیت اصلی یه قهرمان نقابدار - ه
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از شخصیت های اصلی یک قهرمان است

14. Where the psycho vigilante killer continues his daily strung out.
[ترجمه ترگمان]جایی که قاتل روانی اون هر روز کارش رو ادامه میده
[ترجمه گوگل]کشتن قاتل روان درمانی هنوز ادامه دارد

15. Here again, the vigilante stalking survey's 1 person in a hundred is not out of line.
[ترجمه ترگمان]دوباره اینجا، شورشی که یک نفر را در یک صد سال تعقیب می کند، از خط خارج نشده است
[ترجمه گوگل]در اینجا دوباره، 1 نفر در صد صدور بی نظمی پیشه ور است که خارج از خط است

پیشنهاد کاربران

آتش به اختیار، افراد خودسر و بدون مجوز رسمی در برخورد با تخلفات ( برای اشاره به افراد خودسر که به صورت فراقانونی در پیشگری از وقوع جرم، جنایت و تخلف و مقابله با مجرمان و متخلفان فعالیت میکند به کار میرود. )

بسیجی آتش به اختیار

شورشی

متعصبِ افراط گرا

قهرمان خودگمارده قانون

فردی که از طریق مصادیق غیر رسمی اقدام به ممانعت از جرم می کند. یا اینکه فرد متهم را دستگیر و مجازات نماید بدین دلیل که این افراد بر این باورند که مصادیق رسمی، نظیر پلیس کار خود را بدرستی و به نحوی موثر انجام نمیدهند مترصدان معمولا به صورت گروهی فعالیت می کنند. به نظر من این افراد ربطی به زیر ساخت های قانون ندارند و سرخود عمل میکنند مثل باند های مافیا و خلافکاران سارمان یافته

یاغی

آدمای پارتیزانی
آدمای اعتراضی
آدمای شورشی
آدمای اعتصاب کننده
اگه در قالب گروه فعالیت کنن میشه گروه های بیداری، آگاهی دهنده، شورشی، اعتصاب گرا. . . .

پی گیری ملی


کلمات دیگر: