1. The guilds were weak and unassertive, functioning mainly as a mechanism for economic regulation.
[ترجمه ترگمان]اصناف ضعیف و unassertive بودند، و اصولا به عنوان مکانیزمی برای مقررات اقتصادی عمل می کردند
[ترجمه گوگل]این گروه ها ضعیف و متزلزل بودند، عمدتا به عنوان مکانیسم تنظیم مقررات اقتصادی عمل می کردند
2. Allen has a meek, timid, and unassertive nature.
[ترجمه ترگمان]آلن آدم بردبار و محجوب و unassertive است
[ترجمه گوگل]آلن دارای طبیعت خجالتی، ترسو و غیرشخصی است
3. But what if those "rules" have made you into a passive, unassertive, accommodating, compliant person when you would really prefer to speak up more about your true feelings and desires?
[ترجمه ترگمان]اما اگر آن قوانین \" شما را به یک فرد منفعل، سازگار، سازگار و سازگار تبدیل کرده اند در صورتی که شما واقعا ترجیح می دهید که بیشتر در مورد احساسات و خواسته های واقعی خود صحبت کنید؟
[ترجمه گوگل]اما اگر این 'قوانین' شما را به یک فرد منفعل، غیر متقاعد کننده، سازگار، سازگار تبدیل کند، شما واقعا ترجیح می دهید بیشتر در مورد احساسات و خواسته های واقعی خود صحبت کنید؟
4. Temperament is in the eye of the voter. Is one response evidence of composure and self-possession — or of being too laid-back and unassertive?
[ترجمه ترگمان]Temperament در چشم رای دهندگان است آیا یک مدرک پاسخ از آرامش و تسلط بر خویشتن است - یا اینکه بیش از حد laid و unassertive است؟
[ترجمه گوگل]دما در چشم رأی دهنده است آیا یک شواهد واکنش نشان می دهد که آرامش و خودخواهی - یا بودن بیش از حد به عقب و عدم تسخیر؟
5. Mr Lee is one of the very few modest, unassertive personalities in the company.
[ترجمه حلما عیسی زئی] آقای لی یکی از معدود شخصیتهای فروتن و محجوب در شرکت است
[ترجمه ترگمان]آقای لی یکی از معدود شخصیت های modest در این شرکت است
[ترجمه گوگل]آقای لی یکی از چند شخصیت بی نظیر و متزلزل در شرکت است
6. CANADIANS used to think of themselves as being quiet, modest and unassertive.
[ترجمه حلما عیسی زئی] کاناداییها قبلا خودشونو ارام فروتن و محجوب میدونستند
[ترجمه ترگمان]canadians عادت داشتند که خود را آرام، فروتن و unassertive بدانند
[ترجمه گوگل]کانادایی ها فکر می کردند که خودشان را آرام، متوسط و متزلزل می دانند
7. Dr. Todt was one of the very few modest, unassertive personalities in the government.
[ترجمه ترگمان]دکتر Todt یکی از معدود شخصیت های برجسته و unassertive در دولت بود
[ترجمه گوگل]دکتر Todt یکی از معدود افراد معتدل و ناکارآمد در دولت بود
8. DR. Todt was one of the very few modest, unassertive personalities in the government.
[ترجمه ترگمان]دکتر حمزه یکی از معدود شخصیت های برجسته در دولت بود
[ترجمه گوگل]دکتر Todt یکی از معدود شخصیت های غیر قابل تکرار در دولت بود
9. My mother did not wear lipstick, her brassieres were unassertive, her hair was done up in a tight crown of braids that emphasized her wide white forehead.
[ترجمه ترگمان]مادرم رژ لبش را نزده بود و موهایش بور بود و موهای مجعد او روی پیشانی سفیدش تاکید کرده بود
[ترجمه گوگل]مادر من رژ لب را پوشانده بود، سینه هایش غیرقابل تشخیص بود، موهایش را در یک تاج تنگ بافتی که روی پیشانی سفید خود قرار گرفته بود، انجام داد