کلمه جو
صفحه اصلی

termer


معنی : مقیم، دسیسه کار، زندانی
معانی دیگر : کسی که مدتی در محلی می ماند یا کار می کند

انگلیسی به فارسی

(انگلیس) مقیم، دسیسه کار، زندانی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a person serving a specified amount of time, usu. in prison (usu. used in combination).

- a fourth-termer
[ترجمه ترگمان] چهارمی - termer
[ترجمه گوگل] چهارمین ترم

• prisoner, captive

مترادف و متضاد

مقیم (اسم)
termer, dweller

دسیسه کار (اسم)
conspirator, termer

زندانی (اسم)
prisoner, jailbird, termer, inmate

جملات نمونه

a third-termer

(زندانی) برای بار سوم


پیشنهاد کاربران

لرزش ( مثلا لرزش دست ) ( پزشکی )


کلمات دیگر: