کلمه جو
صفحه اصلی

unfunded


معنی : تهی دست، بدون سرمایه، بی بودجه
معانی دیگر : بدون سرمایه، تهیدست، بی بودجه

انگلیسی به فارسی

بدون سرمایه، تهیدست، بی بودجه


فاقد درآمد، تهی دست، بدون سرمایه، بی بودجه


انگلیسی به انگلیسی

• not having funding, not financed

مترادف و متضاد

تهی دست (صفت)
impecunious, depauperate, indigent, unfunded, empty-handed

بدون سرمایه (صفت)
unfunded

بی بودجه (صفت)
unfunded

جملات نمونه

1. Unfunded pension commitments threaten to push this debt to new and unsustainable levels early in the next century.
[ترجمه ترگمان]تعهدات مستمری بازنشستگی تهدید می کنند که این بدهی را در اوایل قرن بعد به سطوح جدید و ناپایدار برسانند
[ترجمه گوگل]تعهدات بازنشستگی بدون سرمایه، تهدید می کنند که این بدهی را به سطوح جدید و غیر قابل تحمل در اوایل قرن آینده تحویل دهد

2. A new education bill remained unfunded, and reform of a famously regressive tax system made no progress.
[ترجمه ترگمان]یک لایحه آموزشی جدید همچنان باقی ماند و اصلاح سیستم مالیات به شدت کاهنده عالی پیشرفتی نکرد
[ترجمه گوگل]یک لایحه آموزشی جدید باقی ماند، و اصلاحات نظام مالیاتی بسیار معکوس پیشرفتی نداشت

3. The 2009 report unfunded liability of social security and Medicare shows a 107 trillion dollars deficit.
[ترجمه ترگمان]گزارش سال ۲۰۰۹ مسئولیت امنیت اجتماعی و بیمه مراقبت های پزشکی یک کسری ۱۰۷ تریلیون دلاری را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]گزارش سال 2009 مسئولیت تأمین اجتماعی را غیرقانونی و مدیکر نشان می دهد کسری بودجۀ 107 تریلیون دلاری

4. Even if we count unfunded pension funds, local government borrowing and potential non-performing loans, total public liability is still only around 50 per cent of GDP.
[ترجمه ترگمان]حتی اگر بودجه بازنشستگی را حساب کنیم، استقراض دولت محلی و وام های بدون عملکرد بالقوه، کل بدهی عمومی هنوز تنها حدود ۵۰ درصد از تولید ناخالص داخلی را تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]حتی اگر ما صندوق های مستمری بازنشستگی، وام های دولت محلی و وام های بالقوه غیرفعال را حساب کنیم، مسئولیت عمومی کل هنوز تنها حدود 50 درصد از تولید ناخالص داخلی است

5. Social Security and Medicare have a total unfunded liability in excess of $100 trillion.
[ترجمه ترگمان]امنیت اجتماعی و مدیکر کل بدهی unfunded را در بیش از ۱۰۰ تریلیون دلار دارند
[ترجمه گوگل]مسوولیت اجتماعی و مدیکر در مجموع بیش از 100 تریلیون دلار از مسئولیت های غیرقانونی برخوردار است

6. This means that owners often make it difficult unfunded repaid loan funds available.
[ترجمه ترگمان]این بدان معنی است که مالکان اغلب آن را دشوار می کنند و وام های وام موجود را بازپرداخت می کنند
[ترجمه گوگل]این بدان معنی است که صاحبان اغلب صندوق وام های نقدی بازپرداخت نشده را در دسترس ندارند

7. The load is rising quickly; the unfunded pension burden has jumped 50% in the past year.
[ترجمه ترگمان]بار به سرعت بالا می رود؛ بار بازنشستگی unfunded در سال گذشته ۵۰ درصد افزایش داشته است
[ترجمه گوگل]بار به سرعت در حال افزایش است میزان بازنشستگی غیرقانونی در سال گذشته 50 درصد افزایش یافته است

8. The program remains unfunded for the moment, but if the order goes ahead, as is expected, a decision on a winner is likely later this year with deliveries due to start next year.
[ترجمه ترگمان]این برنامه همچنان در حال حاضر باقی می ماند، اما اگر دستور ادامه داشته باشد، همانطور که انتظار می رود، تصمیم گیری در مورد برنده احتمالا در اواخر امسال با تحویل به دلیل آغاز سال آینده انجام خواهد شد
[ترجمه گوگل]این برنامه در حال حاضر برای مدت کوتاهی در نظر گرفته نشده است، اما اگر نظم به پیش برود، همانطور که انتظار می رود، تصمیم برنده شدن احتمالا در اواخر امسال با تحویل به دلیل شروع سال آینده خواهد بود

9. High out-of-pocket payments and user fees with unfunded exemptions limit access to health services for the poor.
[ترجمه ترگمان]پرداخت های زیاد از جیب و هزینه های کاربر با معافیت unfunded، دسترسی به خدمات بهداشتی برای فقرا را محدود می سازند
[ترجمه گوگل]پرداخت های خارج از جیب و هزینه های کاربر با معافیت های ناخواسته محدود دسترسی به خدمات بهداشتی برای فقرا را محدود می کند

10. Dole now plays down the legislation because of criticism that it has amounted to an unfunded federal mandate.
[ترجمه ترگمان]اکنون دول به دلیل انتقادها مبنی بر این که آن به یک دستور فدرال unfunded رسیده است، قانون را سرکوب می کند
[ترجمه گوگل]Dole در حال حاضر قوانین را به دلیل انتقاد از قوانین فدرال محروم کرده است

11. Government debt has soared during the financial crisis, and the federal budget wasn't in great shape to begin with, given huge unfunded liabilities in health care and retirement programs.
[ترجمه ترگمان]بدهی دولت در طول بحران مالی افزایش یافته است و بودجه فدرال برای شروع با توجه به بدهی های کلان unfunded در مراقبت های بهداشتی و برنامه های بازنشستگی، شکل خوبی ندارد
[ترجمه گوگل]بدهی های دولتی در طول بحران مالی افزایش یافته است، و بودجه فدرال به شکل بسیار خوبی برای شروع نیست، با توجه به برنامه های بهداشتی و بازنشستگی بزرگ بابت غرامت غیرمستقیم

12. Tax cuts never yielded the promised prosperity, but along with other policies — especially the unfunded war in Iraq — they converted a budget surplus into a persistent deficit. Meanwhile, the W. M.
[ترجمه ترگمان]کاهش مالیات هرگز موجب رونق وعده داده شده نشد، اما همراه با سیاست های دیگر - به ویژه جنگ unfunded در عراق - آن ها مازاد بودجه را به یک کسری دایمی تبدیل کردند در همین حال، W م
[ترجمه گوگل]کاهش مالیات هرگز رونق وعده داده نشد، اما همراه با سایتی دیگر - به ویژه جنگ غیرمستقیم در عراق - آنها مازاد بودجه را به یک کسری مداوم تبدیل کردند در همین حال، W M

13. Hillary Clinton proclaims that she will " end the unfunded mandate known as No Child Left Behind "
[ترجمه ترگمان]هیلاری کلینتون ادعا می کند که \" فرمان unfunded که به عنوان هیچ کودکی به چپ رها می شود را پایان خواهد داد \"
[ترجمه گوگل]هیلاری کلینتون اعلام می کند که او 'ممنوعیت غیرقانونی' به نام 'هیچ کس چپ پشتی'

14. Remember, the U. S. fiscal outlook was pretty good in 2000, but, as soon as Republicans gained control of the White House, they squandered the surplus on tax cuts and unfunded wars.
[ترجمه ترگمان]به خاطر داشته باشید، U اس چشم انداز مالی در سال ۲۰۰۰ نسبتا خوب بود، اما به محض اینکه جمهوری خواهان کنترل کاخ سفید را به دست گرفتند، مازاد مالیات و جنگ های فرسایشی را هدر دادند
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید، چشم انداز مالی U S در سال 2000 بسیار خوب بود، اما، به محض اینکه جمهوریخواهان کنترل کاخ سفید را گرفتند، مازاد مالیات بر کاهش مالیات و جنگ های ناخواسته را خراب کردند

پیشنهاد کاربران

بدون پشتوانه مالی


کلمات دیگر: