کلمه جو
صفحه اصلی

victimize


معنی : قربانی کردن، دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
معانی دیگر : طعمه کردن

انگلیسی به فارسی

طعمه کردن، دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن، قربانی کردن


قربانی کردن، دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: victimizes, victimizing, victimized
مشتقات: victimization (n.), victimizer (n.)
(1) تعریف: to make a victim of.
مشابه: prey

(2) تعریف: to cheat, deceive, or swindle.
مشابه: bilk, deceive, rip off

• discriminate against, exploit, persecute; make a victim of; cheat, swindle; slay as or like a sacrificial victim; punish unfairly (also victimise)
if someone is victimized, they are deliberately treated unfairly.

مترادف و متضاد

قربانی کردن (فعل)
victimize

دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن (فعل)
victimize

cheat, fool


Synonyms: bamboozle, burn, chisel, clip, con, cozen, deceive, defraud, discriminate against, dupe, exploit, fleece, flimflam, gull, have it in for, hoax, hoodwink, immolate, persecute, pick on, pigeon, prey on, rope in, screw, set up, snow, stack the deck, stiff, sting, sucker, swindle, take advantage of, trick, use


Antonyms: aid, assist, help, protect


جملات نمونه

1. I was victimized the whole evening by his constant chatter.
[ترجمه ترگمان]تمام شب را با پرچانگی همیشگی خود قربانی می کردم
[ترجمه گوگل]من تمام شب را با پچ پچ کنونی خود قربانی کردم

2. For years the family had been victimized by racist neighbours.
[ترجمه ترگمان]سال ها بود که خانواده قربانی همسایگان نژاد پرست بودند
[ترجمه گوگل]برای سال های متمادی همسایگان نژادپرست خانواده مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند

3. The fat boy was victimized by his classmates.
[ترجمه ترگمان]پسر چاق قربانی classmates شده بود
[ترجمه گوگل]پسر چاق توسط همکلاسی هایش مورد آزار و اذیت قرار گرفت

4. The men claim they have been victimized because of their political activity.
[ترجمه ترگمان]این مردان مدعی هستند که قربانی فعالیت های سیاسی خود شده اند
[ترجمه گوگل]مردان ادعا می کنند که به خاطر فعالیت سیاسی خود مورد تجاوز قرار گرفته اند

5. He claimed he'd been victimized by the police.
[ترجمه ترگمان]اون ادعا می کرد که توسط پلیس قربانی شده
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد که وی توسط پلیس مورد آزار و اذیت قرار گرفته است

6. Nixon felt that he was being victimized by the media.
[ترجمه ترگمان]نیکسون حس کرد که قربانی رسانه ها شده است
[ترجمه گوگل]نیکسون احساس می کرد که وی رسانه ها را مورد آزار و اذیت قرار داده است

7. He felt the students had been victimized because they'd voiced opposition to the government.
[ترجمه ترگمان]او احساس می کرد که دانش آموزان قربانی شده اند، زیرا مخالفت خود با دولت را اعلام کرده اند
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که دانش آموزان قربانی شده اند، زیرا مخالف دولت هستند

8. I have stated I will not victimize or favour anybody.
[ترجمه ترگمان]من اعلام کرده ام که کسی را نمی شناسم و از او طرفداری نخواهم کرد
[ترجمه گوگل]من اعلام کرده ام که کسی قربانی نخواهد کرد

9. Don't victimize the weak.
[ترجمه ترگمان]اون ضعیفه رو قربانی نکن
[ترجمه گوگل]ضعیفان را قربانی نکنید

10. If you are victimized by a negative character, which is characterized by laziness, irresponsibility, low self-esteem, irresolution and wavering, you will lose control of your future. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]اگر قربانی یک شخصیت منفی هستید، که با تنبلی، بی مسئولیتی، عزت نفس پایین، تردید و تردید مشخص می شود، کنترل آینده خود را از دست خواهید داد دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]اگر شما توسط یک شخصیت منفی مورد تجاوز قرار گرفته باشید، که توسط تنبلی، بی مسئولیتی، اعتماد به نفس پایین، بی اعتمادی و بی حوصلگی مشخص می شود، شما کنترل آینده خود را از دست خواهید داد دکتر T P Chia

11. Among the findings: About two-thirds of child killers victimized small children, with about 15 percent targeting newborns and infants.
[ترجمه ترگمان]در میان یافته ها: حدود دو سوم قاتلان کودک کودکان خردسال را قربانی می کنند و حدود ۱۵ درصد نوزادان و نوزادان را هدف قرار می دهند
[ترجمه گوگل]در میان یافته ها حدود دو سوم از قاتلان کودک قربانی کودکان کوچک، با حدود 15 درصد هدف نوزادان و نوزادان

12. And some widows can be victimized by unscrupulous tigers in the financial jungle.
[ترجمه ترگمان]و برخی از بیوه های بن لادن را می توان از ببرها در جنگل مالی قربانی کرد
[ترجمه گوگل]و بعضی از بیوه ها می توانند توسط ببرهای بی پروا در جنگل مالی قربانی شوند

13. Don't be victimized by negative emotions and thinking. Don't be handicapped by stubbornness and inflexibility. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]قربانی احساسات منفی و فکر کردن نشوید با سرسختی و انعطاف پذیری معلول نشوید دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]از احساسات و تفکر منفی قربانی نکنید با استبداد و انعطاف پذیری نباشید دکتر T P Chia

14. He was victimized by swindlers.
[ترجمه ترگمان]او به وسیله کلاه برداری قربانی می شد
[ترجمه گوگل]او توسط متقلب مورد آزار و اذیت قرار گرفت

15. In the same way, he adds, "most burglars victimize places that are very close to where they live, or where they work, or where they hang out.
[ترجمه ترگمان]او اضافه می کند: \"به همین طریق،\" بیشتر دزدها مکان هایی هستند که به جایی که زندگی می کنند نزدیک هستند، یا جایی که آن ها کار می کنند، یا جایی که آویزان می شوند
[ترجمه گوگل]به همان شیوه، او اضافه می کند که 'بیشتر سرقت ها محل هایی را که بسیار نزدیک به جایی که آنها زندگی می کنند یا جایی که آنها کار می کنند یا جایی که آنها آویزان هستند قربانی می کنند


کلمات دیگر: