کلمه جو
صفحه اصلی

vapidity


معنی : پوچی، بی حسی، بی عاطفگی، بی روحی، خنکی، بی مزگی
معانی دیگر : بی طعمی، ملال انگیزی

انگلیسی به فارسی

بیمزگی، خنکی، بیروحی، بیحسی، پوچی


سرنوشت، بی حسی، بی عاطفگی، خنکی، پوچی، بی روحی، بی مزگی


انگلیسی به انگلیسی

• insipidity; dullness

مترادف و متضاد

پوچی (اسم)
absurdity, vanity, futility, frivolity, nullity, inanity, vapidity, inefficacy, inefficacity, nihility, vacuity

بی حسی (اسم)
stupor, anesthesia, insensibility, apathy, impassibility, vapidity, insentience, stolidity

بی عاطفگی (اسم)
insensibility, apathy, vapidity, inhumanity

بی روحی (اسم)
vapidity, aridity, inanition

خنکی (اسم)
vapidity, coolness, chill, freshness

بی مزگی (اسم)
vapidity, platitude, insipidity

جملات نمونه

1. Her counterpart left in vain and vapidity.
[ترجمه ترگمان]طرف صحبتش بی هوده و بی نتیجه ماند
[ترجمه گوگل]همتای او بیهوده و بیرحم مانده است

2. Europeans like to mock the vapidity of American politics, but they also acknowledge that it would be difficult to imagine a brown or black person leading France or Germany.
[ترجمه ترگمان]اروپایی ها دوست دارند the سیاست آمریکایی را مسخره کنند، اما آن ها همچنین تصدیق می کنند که تصور یک فرد قهوه ای یا سیاه پوست که فرانسه یا آلمان را رهبری می کند دشوار است
[ترجمه گوگل]اروپایی ها تمایل دارند که سیاست آمریکا را خجالت بکشند، اما آنها همچنین اذعان می کنند که یک قهوه ای یا سیاه و سفید به رهبری فرانسه یا آلمان دشوار است

3. The problem lies more with the vapidity of Mr. Lazar's imaginings than with the extremely confusing nature of his father's business troubles.
[ترجمه ترگمان]مشکل ذهن آقای Lazar بیش از آن است که ماهیت نگرانی های تجاری پدرش را درک کند
[ترجمه گوگل]مشکل بیشتر با نگرانی از تصورات آقای لازار بیشتر از ماهیت گیج کننده مشکلات کسب و کار پدرش است

4. Even up till now, TOYOTA main type Camry is considered as very vapidity and not "Cool" enough type.
[ترجمه ترگمان]حتی تا به حال، نوع اصلی Camry به عنوان very و نه به اندازه کافی باحال در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]تا کنون، نوع اصلی TOYOTA Camry به عنوان بسیار ضعیف و نه به اندازه کافی 'Cool' در نظر گرفته شده است

5. I combine the fantasy of haute couture with the vapidity of clothing, just like create a brand new salad for the international fashion world.
[ترجمه ترگمان]من این فانتزی را با لباس های مد روز با the لباس ترکیب می کنم، درست مثل ایجاد یک سالاد جدید برای دنیای مد بین المللی
[ترجمه گوگل]من فانتزی از هنرهای زیبا را با لباس پوشیدن ترکیب می کنم، درست مانند ایجاد سالاد با نام تجاری جدید برای دنیای مد جهان


کلمات دیگر: