1. They would ask their mother unanswerable questions.
[ترجمه ترگمان]آن ها از مادرشان سوال می کردند که جوابی به آن ها بدهد
[ترجمه گوگل]آنها سوالات بی سواد مادر خود را می پرسند
2. The argument for recruiting McGregor was unanswerable.
[ترجمه ترگمان]بحث برای استخدام مک گری گور به هیچ وجه جوابی نداشت
[ترجمه گوگل]استدلال برای استخدام McGregor بی جواب بود
3. They presented an unanswerable case for more investment.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک مورد جوابی برای سرمایه گذاری بیشتر ارائه کردند
[ترجمه گوگل]آنها یک مورد بی پاسخ را برای سرمایه گذاری بیشتر ارائه دادند
4. The case for better public transport is unanswerable .
[ترجمه ترگمان]موردی برای حمل و نقل عمومی بهتر جواب ندارد
[ترجمه گوگل]مورد برای حمل و نقل عمومی بهتر پاسخگو نیست
5. With his current superb form, he presents an unanswerable case for selection in the team.
[ترجمه ترگمان]او با این شکل عالی کنونی، یک مورد جوابی برای انتخاب تیم ارائه می کند
[ترجمه گوگل]با فرم عالی فعلی او، یک مورد بی پاسخ برای انتخاب در تیم ارائه می دهد
6. The Right-Ons fired back the unanswerable reply that meetings belonged to those who attended them.
[ترجمه ترگمان]کمیته حقوق بشر در پاسخ به این پاسخ که جلسات آن متعلق به کسانی بود که در این جلسات شرکت داشتند، پاسخ داد
[ترجمه گوگل]سمت راست پاسخ پاسخ ناپذیری را که جلسات مربوط به کسانی بود که در آنها حضور داشت، اخراج کرد
7. However, it was no use pondering on unanswerable questions.
[ترجمه ترگمان]با این همه، هیچ فایده ای نداشت که به سوال های بی جواب فکر کند
[ترجمه گوگل]با این وجود، استفاده از مطالب سوالات غیر قابل انعطاف در مورد آن بی فایده بود
8. His case/defence is unanswerable.
[ترجمه ترگمان]پرونده و دفاع او جوابی ندارد
[ترجمه گوگل]مورد / دفاع او بی پاسخ است
9. This hint of planning poses as yet unanswerable questions about the early impetus towards urban development.
[ترجمه ترگمان]این اشاره از برنامه ریزی سوالاتی در مورد انگیزه اولیه برای توسعه شهری مطرح می کند
[ترجمه گوگل]این نکات برنامه ریزی، سوالات بی پاسخ را در مورد انگیزه اولیه برای توسعه شهری مطرح می کند
10. This book provides an unanswerable riposte to such nostalgic nonsense.
[ترجمه ترگمان]این کتاب پاسخ متقابل را به این مزخرفات بی معنی می دهد
[ترجمه گوگل]این کتاب یک ربط بی پاسخ را به چنین مزخرف دلتنگی می دهد
11. Being unanswerable, it suggests that the terms of the discussion are wrong.
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که شرایط بحث اشتباه هستند
[ترجمه گوگل]بی تردید، این نشان می دهد که شرایط گفتگو اشتباه است
12. There were so many questions - all unanswerable.
[ترجمه ترگمان]سوالات زیادی وجود داشت - همه unanswerable
[ترجمه گوگل]سوالات بسیاری وجود داشت - همه بی پاسخ می ماند
13. One last problem remains, but is probably unanswerable.
[ترجمه ترگمان]آخرین مساله باقی می ماند، اما احتمالا بی جواب می ماند
[ترجمه گوگل]یکی از مشکلات گذشته باقی می ماند، اما احتمالا بی جواب است
14. It is rational and scientifically unanswerable, but still interesting.
[ترجمه ترگمان]این حرف منطقی و از لحاظ علمی قابل بحث است، اما هنوز جالب است
[ترجمه گوگل]این منطقی و علمی بی جواب است، اما هنوز جالب است
15. I hung back in the separate unasked an unanswerable questions.
[ترجمه ترگمان]بدون این که سوالی بی جواب مانده باشد، گوشی را برداشتم
[ترجمه گوگل]من به طور جداگانه پاسخ سوالات بی پاسخ را مجبور کردم