کلمه جو
صفحه اصلی

teacup


معنی : فنجان چای
معانی دیگر : فنجان (چای)، استکان، فنجان چای خوری

انگلیسی به فارسی

فنجان چای


تیکاپ، فنجان چای


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small cup, usu. used for serving tea or the like.

(2) تعریف: in the UK, a unit of capacity equal to one fourth of a pint, two wineglassfuls, 5 fluid ounces, or 142.0656 milliliters; a gill.

• mug for drinking tea
a teacup is a cup that you drink tea from.
if you describe a situation as a storm in a teacup, you mean that you think that a lot of fuss is being made about something which is not really important; an informal expression.

مترادف و متضاد

فنجان چای (اسم)
teacup

جملات نمونه

1. a teacup
استکان

2. to smash a teacup
فنجان چای را شکاندن

3. An unfortunate man would be drowned in a teacup.
[ترجمه ترگمان]یک مرد بدبخت در فنجان چای غرق می شد
[ترجمه گوگل]یک مرد مایه تاسف در یک تانک غرق خواهد شد

4. It's just a storm in a teacup.
[ترجمه ترگمان]این فقط یه طوفان در فنجون است
[ترجمه گوگل]این یک طوفان در یک تانک است

5. He watched her tremulous hand reach for the teacup.
[ترجمه ترگمان]دست لرزانش را دراز کرد تا فنجان چای را بردارد
[ترجمه گوگل]او دست و پا زدن دست خود را برای خورشید تماشا کرد

6. His mother twinkled at him over her teacup.
[ترجمه ترگمان]مادرش روی فنجان چایش می درخشید
[ترجمه گوگل]مادرش بر روی تیشرتش به او زل زد

7. The daddy swayed from the kitchen, teacup in hand and picked up the receiver.
[ترجمه ترگمان]پدر از آشپزخانه تکان خورد و فنجان چایش را برداشت و گوشی را برداشت
[ترجمه گوگل]بادی از آشپزخانه خارج شد، تیکاپ را در دست گرفت و گیرنده را برداشت

8. I refill her teacup once, twice.
[ترجمه ترگمان]دوباره فنجان چایش را پر می کنم
[ترجمه گوگل]یک بار، دوبار او را دوباره پر کنید

9. Instead, ask whether the benefits of the teacup outweigh the cost.
[ترجمه ترگمان]به جای آن بپرسید که آیا فواید فنجان چای بیشتر از هزینه است یا نه
[ترجمه گوگل]در عوض، بپرسید که آیا مزایای سبد خرید بیش از هزینه است

10. Mrs Browning put down her teacup and cleared her throat.
[ترجمه ترگمان]خانم براونینگ فنجان چایش را پایین گذاشت و گلویش را صاف کرد
[ترجمه گوگل]خانم براونینگ خمیر دسر را خالی کرد و گلویش را پاک کرد

11. However, it's a storm in a teacup.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این یک طوفان در فنجان چای است
[ترجمه گوگل]با این حال، یک طوفان در یک تانک است

12. Standing on the sheltered side of the school, teacup in hand, she watched with mounting excitement.
[ترجمه ترگمان]در حالی که در کنار در پناه گرفته مدرسه ایستاده بود و فنجان چای را در دست نگه داشته بود با هیجان به او نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]او با نگاهی به هیجان در حال تماشای ایستادن در کنار پناهگاه مدرسه، در حالیکه با دستشویی در دست بود

13. Nothing serious, just a storm in a teacup.
[ترجمه ترگمان]چیز مهمی نیست فقط یه طوفان تو فنجون
[ترجمه گوگل]چیزی جدی نیست، فقط یک طوفان در یک فنجان چای

14. His anger was unreasonable, a storm in a teacup.
[ترجمه ترگمان]خشم او غیر منطقی بود، طوفانی در فنجان چای
[ترجمه گوگل]خشم او غیر منطقی بود، یک طوفان در یک فنجان چای


کلمات دیگر: