کلمه جو
صفحه اصلی

unhurried


معنی : بی عجله، بی شتاب
معانی دیگر : بدون عجله، با تانی، ناشتاب، غیرعجولانه

انگلیسی به فارسی

بی شتاب، بی عجله


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of hurried.
متضاد: hasty, hurried
مشابه: deliberate, easy, leisurely, measured, slow

• not hurried; relaxed, deliberate; slow
unhurried actions are done in a slow and relaxed way.

مترادف و متضاد

بی عجله (صفت)
unhurried

بی شتاب (صفت)
unhurried

جملات نمونه

1. His conversation was relaxed and unhurried.
[ترجمه ترگمان]گفتگوی او آرام و بدون عجله بود
[ترجمه گوگل]مکالمه او آرام شد و نا امید شد

2. Downtown Atlanta is normally an unhurried place where the noontime odor of fried chicken wafts through the thick humidity.
[ترجمه ترگمان]شهر مرکز آتلانتا معمولا مکانی بدون عجله است جایی که بوی مرغ سوخاری در رطوبت غلیظ پیش می رود
[ترجمه گوگل]مرکز شهر آتلانتا معمولا یک مکان ناامید کننده است که در آن بوی آخرالزمان مرغ سرخ شده از طریق رطوبت ضخیم از بین می رود

3. He swam gracefully, with easy, unhurried strokes.
[ترجمه ترگمان]با وقار و بدون عجله شنا می کرد
[ترجمه گوگل]او با شکوه، با سکته مغزی آسان و ناخواسته شنا کرد

4. She walked along, calm and unhurried.
[ترجمه ترگمان]او آرام و بدون عجله راه می رفت
[ترجمه گوگل]او راه می رفت، آرام و بی وقفه

5. Despite her tiredness her movements were deliberate, unhurried, and self-absorbed; like a cat.
[ترجمه ترگمان]حرکات او بدون عجله، بدون عجله، بدون عجله و به فکر فرورفته بود؛ مثل یک گربه
[ترجمه گوگل]علیرغم خستگی او، حرکاتش عمدی، نا امید و جذاب بود مانند یک گربه

6. Deliberate and unhurried, he tried them one after another in the lock under the white, nineteenth-century china handle.
[ترجمه ترگمان]با عجله و بدون عجله، یکی پس از دیگری در قفل در قفل چینی قرن نوزدهم، آن ها را امتحان کرد
[ترجمه گوگل]عمیق و ناامیدانه، او یک بار دیگر در قفل تحت کنترل چین سفید قرن نوزدهم سعی کرد

7. He preferred the unhurried pace of a small town.
[ترجمه ترگمان]قدم های سریع یک شهر کوچک را ترجیح می داد
[ترجمه گوگل]او سرعت بی وقفه یک شهر کوچک را ترجیح داد

8. They made a long, unhurried descent.
[ترجمه ترگمان]آن ها با عجله و بدون عجله به راه افتادند
[ترجمه گوگل]آنها نسلی طولانی و بی وقفه را ساخته اند

9. He finished off his unhurried inventory by taking in her bare and dainty toes.
[ترجمه ترگمان]در حالی که انگشت های برهنه و پاهای برهنه خود را در آن جمع کرده بود، فهرست اموال بدون عجله را به پایان رساند
[ترجمه گوگل]او با استفاده از انگشت شستشو و نازک خود را با موجودی بی وقفه خود به پایان رساند

10. Work in an unhurried relaxed way, doing small or trivial tasks.
[ترجمه ترگمان]با یک روش آرام و بدون عجله کار کنید، کاره ای کوچک و جزیی انجام دهید
[ترجمه گوگل]کار در راه آرام ناامید شده، انجام وظایف کوچک و یا چیزهای بی اهمیت

11. He acted in an unhurried manner and did not have any stage fright.
[ترجمه ترگمان]رفتارش بدون عجله و بدون عجله عمل می کرد
[ترجمه گوگل]او به شیوه ای ناخوشایند عمل کرد و هیچ فاج مرحله ای نداشت

12. An unhurried sense of time is in itself a form of wealth.
[ترجمه ترگمان]احساس بدون عجله به خودی خود نوعی ثروت است
[ترجمه گوگل]یک حس ناامید کننده زمان به خودی خود یک نوع ثروت است

13. Its unhurried but sophisticated citizens boast not only high incomes but also high levels of education.
[ترجمه ترگمان]citizens بدون عجله اما پیچیده، نه تنها درآمد بالایی دارند بلکه سطح بالایی از آموزش را نیز به خود اختصاص می دهند
[ترجمه گوگل]شهروندان ناامید اما پیچیده، نه تنها درآمد بالا، بلکه سطح بالایی از آموزش را نیز دارند

14. He pauses, listening . FOOTSTEPS approach below, unhurried, echoing hollowly on stone.
[ترجمه ترگمان]او مکث می کند، گوش می دهد footsteps با عجله به پایین نزدیک می شوند و بدون عجله بر روی سنگ طنین می افکند
[ترجمه گوگل]او مکث می کند، گوش می کند رو به پایین رو به پایین، نا امیدانه، به تکه تکه کردن بر روی سنگ


کلمات دیگر: