کلمه جو
صفحه اصلی

unequivocal


معنی : صریح، روشن، غیر مبهم، بدون ابهام، اشتباه نشدنی
معانی دیگر : خالی از ابهام

انگلیسی به فارسی

روشن، غیر مبهم، صریح، اشتباه نشدنی، بدون ابهام


واضح است، صریح، بدون ابهام، روشن، غیر مبهم، اشتباه نشدنی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: unequivocally (adv.), unequivocalness (n.)
• : تعریف: allowing no doubt or uncertainty; clear and definite.
متضاد: ambiguous, equivocal
مشابه: absolute, certain, clear, definite, distinct, explicit, flat, outright, precise, round

- The experiment was an unequivocal success.
[ترجمه s.pa] این آزمایش یک موفقیت آشکار بود.
[ترجمه ترگمان] این آزمایش موفقیت آمیز بود
[ترجمه گوگل] این آزمایش یک موفقیت نامناسب بود

• clear, unambiguous, unmistakable, conclusive
an unequivocal statement is clear and can only be understood in one way; a formal word.

مترادف و متضاد

صریح (صفت)
straight, abstract, definite, definitive, clear, explicit, express, frank, unequivocal, precise, open, punctual, clean-cut, clear-cut, perspicuous

روشن (صفت)
alight, light, bright, on, alive, clean, definite, explicit, express, unequivocal, shrill, vivid, set, transparent, intelligible, sunny, limpid, lucid, clean-cut, distinct, pellucid, clear-cut, cloudless, serene, diaphanous, eidetic, elucidated, fogless, luculent, legible, lightsome, nitid, perspicuous, transpicuous

غیر مبهم (صفت)
unequivocal, unambiguous

بدون ابهام (صفت)
unequivocal

اشتباه نشدنی (صفت)
unequivocal, unerring

definite, positive


Synonyms: absolute, apparent, categorical, certain, clear, clear-cut, decided, decisive, direct, distinct, downright, evident, explicit, flat out, incontestable, incontrovertible, indisputable, indubitable, manifest, no catch, no fine print, no holds barred, no ifs ands or buts, no strings attached, obvious, open and shut, palpable, patent, plain, straight, straightforward, straight out, unambiguous, uncontestable, undeniable, undisputable, univocal, unmistakable, unquestionable


Antonyms: ambiguous, equivocal, indefinite, obscured, uncertain, unsure, vague


جملات نمونه

1. The answer was an unequivocal 'no'.
[ترجمه Z] جواب یک 'نه' ضریح بود.
[ترجمه ترگمان]جواب منفی بود نه
[ترجمه گوگل]جواب این بود که 'هیچ' صریح نیست

2. The Prime Minister, he said, had the party's unequivocal support.
[ترجمه ترگمان]او گفت که نخست وزیر از حمایت صریح حزب برخوردار است
[ترجمه گوگل]او گفت، نخست وزیر، پشتیبانی حزب را به صراحت اعلام کرد

3. The church has been unequivocal in its condemnation of the violence.
[ترجمه ترگمان]کلیسا در محکومیت این خشونت صریح و صریح بوده است
[ترجمه گوگل]کلیسا در محکومیت خشونت قاطع است

4. On the whole, their tone was unequivocal.
[ترجمه ترگمان]با این همه، لحن صدای آن ها به ابهام بود
[ترجمه گوگل]در کل، صدای آنها واضح بود

5. The answer to our request was an unequivocal "no".
[ترجمه ترگمان]پاسخ به درخواست ما \"نه\" بود
[ترجمه گوگل]پاسخ ما به درخواست ما، 'هیچ' غیرمستقیم بود

6. Apart from conodonts, unequivocal evidence for fish does not occur until the Ordovician.
[ترجمه ترگمان]به غیر از conodonts، شواهد روشنی برای ماهی تا زمان the رخ نمی دهد
[ترجمه گوگل]به استثنای کنودونت ها، شواهد بی قاعده برای ماهی تا Ordovician رخ نمی دهد

7. The European Parliament has given the plan its unequivocal support.
[ترجمه ترگمان]پارلمان اروپا این طرح را به صراحت اعلام کرده است
[ترجمه گوگل]پارلمان اروپا طرح حمایت خود را به طور نامحدود ارائه کرده است

8. But he left no unequivocal evidence of why he personally felt Emancipation necessary.
[ترجمه ترگمان]اما به هیچ وجه معلوم نبود که چرا او خود را ضروری می دانست
[ترجمه گوگل]اما او هیچ شواهد بی قاعده ای مبنی بر اینکه چرا شخصا احساس رهایی را ضروری می داند را ترک نکرد

9. Nevertheless, unequivocal evidence for deeper subduction of sediment has proved elusive, and other explanations are possible.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، شواهد روشنی برای فرو فرو کردن عمیق تر رسوب اثبات شده است، و توضیحات دیگری ممکن است
[ترجمه گوگل]با این وجود، شواهد بی قاعده ای برای فرونشاندن عمیق تر رسوبات ثابت شده است و دیگر توضیحات ممکن است

10. The primary goal was clear and unequivocal - teach literacy.
[ترجمه ترگمان]هدف اصلی روشن و روشن کردن سواد آموزی بود
[ترجمه گوگل]هدف اصلی روشن و واضح بود - آموزش سواد آموزی

11. The movie's message is plain and unequivocal: do drugs and die.
[ترجمه ترگمان]پیام این فیلم واضح و روشن است: مواد مخدر را انجام دهید و بمیرند
[ترجمه گوگل]پیام فیلم ساده و بی پروا مواد مخدر است و می میرند

12. These results are therefore not unequivocal in their support for sign coding.
[ترجمه ترگمان]بنابراین این نتایج در حمایت خود از کدگذاری علامت صریح نیستند
[ترجمه گوگل]بنابراین این نتایج در حمایت خود از نشانه گذاری کد نویسی واضح نیست

13. The report's message was unequivocal.
[ترجمه ترگمان]پیام گزارش به اشتباه بود
[ترجمه گوگل]پیام این گزارش مستقل بود

14. So here was unequivocal evidence for quite major postsynaptic changes in structure as a result of the training experience.
[ترجمه ترگمان]بنابراین در اینجا شواهد روشنی برای تغییرات پس سیناپسی در ساختار به عنوان نتیجه تجربه آموزشی وجود دارد
[ترجمه گوگل]بنابراین در اینجا یک شواهد بی قاعده برای تغییرات پسیناپتیک بسیار سنگین در ساختار به عنوان یک نتیجه از تجربه آموزش دیده شد

پیشنهاد کاربران

بدون شک، بی شک، بدون تردید


کلمات دیگر: