1. Doubt is not the opposite of faith—unbelief is.
[ترجمه ترگمان]شک مخالف ایمان نیست
[ترجمه گوگل]شک نیست که مخالفت با ایمان، بی ایمانی است
2. Christians have stood firm against a flood of unbelief but have failed to notice its more subtle effects.
[ترجمه ترگمان]مسیحیان در برابر سیلی از ناباوری محکم ایستادگی کرده اند، اما نتوانسته اند به تاثیرات ظریف آن توجه کنند
[ترجمه گوگل]مسیحیان در برابر سیل بی ایمان ایستاده اند، اما اثرات ظریف تر خود را متوجه آن نکرده اند
3. Unbelief, on the other hand, has a short and ungrateful memory.
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر حافظه کوتاه و ناسپاسی دارد
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، بی اعتقادی حافظه کوتاه و ناسپاسی دارد
4. And how is it related to faith and unbelief?
[ترجمه ترگمان]و چگونه مرتبط با ایمان و بی ایمانی است؟
[ترجمه گوگل]و چگونه به ایمان و بی ایمانی مربوط می شود؟
5. The quarrel between faith and unbelief touched him for the first time and unsettled his mind.
[ترجمه ترگمان]کش مکش میان ایمان و ناباوری برای اولین بار به او دست زد و ذهنش را مغشوش کرد
[ترجمه گوگل]نزاع بین ایمان و بی ایمانی او را برای اولین بار لمس کرد و ذهن او را نادیده گرفت
6. The word unbelief is usually used of a wilful refusal to believe or of a deliberate decision to disobey.
[ترجمه ترگمان]واژه بیاعتقادی معمولا از یک امتناع عمدی برای باور یا یک تصمیم آگاهانه برای سرپیچی از disobey استفاده می شود
[ترجمه گوگل]کلمه بی اعتمادی معمولا از امتناع باورنکردنی یا تصمیم گیری عمدی از عدم اطاعت استفاده می شود
7. As faith is the opposite of unbelief, health is the opposite of death.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که ایمان مخالف of است، سلامت مخالف مرگ است
[ترجمه گوگل]همانطور که ایمان مخالفت با بی ایمانی است، سلامت مخالف مرگ است
8. And Gabriel struck him dumb, for his unbelief.
[ترجمه ترگمان]و گابریل او را به خاطر بی ایمانی له می کرد
[ترجمه گوگل]و گابریل به خاطر بی ایمانی او را گول زد
9. The most fearful unbelief is unbelief in your self.
[ترجمه ترگمان]The، بی ایمانی نسبت به خویشتن است
[ترجمه گوگل]بی اعتقاد ترین ترسان بی اعتمادی در خود شماست
10. We must not dream of unbelief but hold to our faith even to seventy times seven.
[ترجمه ترگمان]ما نباید به ایمان ایمان داشته باشیم، بلکه به ایمان ما تا هفتاد و هفت بار ایمان داشته باشیم
[ترجمه گوگل]ما نباید رویای عدم ایمان را داشته باشیم، اما حتی تا هفتاد و هفتاد و هفتاد و هفتاد
11. For what if some disbelieved? Shall their unbelief annul the faithfulness of God?
[ترجمه ترگمان]برای چی میشه اگه یه سری اعتقاد داشته باشه؟ آیا بی ایمانی آنان را به ثبوت خواهد رساند که وفاداری خدا را فسخ خواهد کرد؟
[ترجمه گوگل]برای چه کسی کافر شد؟ آیا بی ایمان آنان وفاداری خدا را می کشد؟
12. John was staring as if in unbelief.
[ترجمه ترگمان]جان با ناباوری به او خیره شده بود
[ترجمه گوگل]جان به عنوان اگر در بی اعتقادی خیره بود
13. Prayer without expectancy is unbelief in disguise.
[ترجمه ترگمان]دعا بدون امید، بی اعتقادی به تغییر است
[ترجمه گوگل]نماز بدون امید، کافر بودن است
14. He slipped from the table, laughing softly in unbelief.
[ترجمه ترگمان]از روی میز لیز می خورد و به آرامی می خندید
[ترجمه گوگل]او از میز بیرون زد و به آرامش خندید
15. Unbelief, having once been cherished continued to control the men of Nazareth.
[ترجمه ترگمان]unbelief، پس از آن که دوران cherished را در اختیار افراد of قرار داده بود،
[ترجمه گوگل]بی اعتقادی، داشتن یک دوره گرامی، همچنان به کنترل نازی ها ادامه می دهد