1. a man who is relatively unimportant
آدمی که نسبتا کم اهمیت است
2. don't obfuscate the main issue by giving unimportant details
مطلب اصلی را با آوردن جزئیات کم اهمیت مبهم نکن.
3. Block out this unimportant detail at the top of your picture.
[ترجمه ترگمان]این جزئیات بی اهمیت را در بالای تصویر خودتان ببندید
[ترجمه گوگل]این جزئیات بی اهمیت را در بالای تصویر خود مسدود کنید
4. Where have you been unimportant important is that you will not come back.
[ترجمه ترگمان]مهم مهم این است که تو برنگردی
[ترجمه گوگل]مهم نیست مهم کجاست که شما دوباره نخواهی آمد
5. In the word " unimportant ", " un - " is a prefix.
[ترجمه ترگمان]در کلمه \"بی اهمیت\"، \"un\" یک پیشوند است
[ترجمه گوگل]در کلمه 'unimportant'، 'un -' یک پیشوند است
6. It was an unimportant job, and paid very little.
[ترجمه ترگمان]شغل مهم و بی اهمیتی بود و خیلی کم پول می داد
[ترجمه گوگل]این یک کار بی اهمیت بود و بسیار کم هزینه بود
7. Let's not quarrel about such unimportant matters.
[ترجمه ترگمان]بیا با این مسائل بی اهمیت بحث نکنیم
[ترجمه گوگل]بیایید در مورد چنین مسائل بی اهمیت نگران نباشیم
8. I thought that cooking and housekeeping were unimportant, easy tasks.
[ترجمه ترگمان]فکر می کردم پخت وپز و خانه داری مهم و پیش پاافتاده است
[ترجمه گوگل]من فکر کردم که پخت و پز و خانه داری وظایف بی اهمیت و آسان بود
9. She just laughed and dismissed the question as unimportant.
[ترجمه ترگمان]او فقط خندید و این سوال را بی اهمیت تلقی کرد
[ترجمه گوگل]او فقط خندید و این سوال را به عنوان غیر مهم دانست
10. He doesn't deign to talk to unimportant people like me.
[ترجمه ترگمان]او حق ندارد با آدم های بی اهمیت مثل من حرف بزند
[ترجمه گوگل]او نمی خواهد با افراد بی اهمیت مانند من صحبت کند
11. They dismissed the problem as unimportant.
[ترجمه ترگمان]مساله را بی اهمیت می شمردند
[ترجمه گوگل]آنها مشکل را به عنوان غیر مهم انتخاب کردند
12. There's no point in arguing over something so unimportant.
[ترجمه ترگمان]بحث کردن در مورد یه چیز خیلی مهم نیست
[ترجمه گوگل]هیچ چیز در بحث بر سر چیزی غیر مهم نیست
13. You should cut out the unimportant details.
[ترجمه ترگمان]تو باید جزئیات بی اهمیت رو حذف کنی
[ترجمه گوگل]شما باید جزئیات غیر مهم را بردارید
14. Relatively speaking, this matter is unimportant.
[ترجمه ترگمان]مهم نیست که صحبت کنیم، این موضوع اصلا مهم نیست
[ترجمه گوگل]نسبتا صحبت کردن، این موضوع ناسازگار است
15. When she gets nervous she fusses over unimportant details.
[ترجمه ترگمان]وقتی عصبی می شه از جزئیات بی اهمیت خودنمایی می کنه
[ترجمه گوگل]وقتی او عصبی می شود، او بیش از جزئیات غیر مهم است