1. These potatoes are underdone - I'll put them back in the oven.
[ترجمه ترگمان]این سیب زمینی ها are - برشون میگردونم تو فر -
[ترجمه گوگل]این سیب زمینی ها زیر پا گذاشته شده اند - من آنها را در فر قرار می دهم
2. The pastry crust was always underdone.
[ترجمه ترگمان]شیرینی شکلاتی همیشه underdone بود
[ترجمه گوگل]پوسته خمیر همیشه ناقص بود
3. The beef was underdone and quite uneatable.
[ترجمه ترگمان]گوشت گاو وحشی و quite بود
[ترجمه گوگل]گوشت گاو نابود شد و کاملا ناپدید شد
4. The second batch of bread came out underdone.
[ترجمه ترگمان]دومین نوع نان از underdone بیرون آمد
[ترجمه گوگل]دسته دوم نان بیرون آمد
5. I like my steak underdone.
[ترجمه ترگمان] من استیک my رو دوست دارم
[ترجمه گوگل]من می خواهم استیک من را ببوسم
6. A successful application is a lean application: one that isolates a single problem and solves it brilliantly. As 37signals would say, "Underdo your competition. "
[ترجمه ترگمان]یک کاربرد موفق یک کاربرد ناب است: فردی که یک مشکل منفرد را جدا می کند و آن را به نحو درخشانی حل می کند همانطور که ۳۷ سیگنال می گویند، \" رقابت خود را محدود کنید \"
[ترجمه گوگل]یک برنامه موفق یک برنامه کاربردی ناب است که یک مسئله را جداسازی می کند و آن را به شکلی عالی حل می کند همانطور که 37 سیگنال می گویند، 'رقابت خود را زیر پا گذاشته '
7. If you were to eat one right away, it would be doughy and underdone.
[ترجمه ترگمان]اگر قرار بود یکی از آن ها را بخوری، خیلی بد و خمیر می شد
[ترجمه گوگل]اگر شما مجبور به خوردن یک فورا باشید، می توان آن را خام و ناپاک کرد
8. It's important now that I keep working and get a good block of training in, but I can't overdo or underdo it now.
[ترجمه ترگمان]مهم است که من کار کنم و یک بلوک خوب از تمرین را تمرین کنم، اما حالا نمی توانم زیاده روی کنم و یا آن را کنترل کنم
[ترجمه گوگل]در حال حاضر مهم است که من کار خود را ادامه دهم و یک درس خوب در زمینه آموزش به دست بیاورم، اما اکنون نمی توانم آن را خراب کنم یا نادیده بگیرم