کلمه جو
صفحه اصلی

underdo


معنی : نیم پز کردن، از کار کم گذاردن، قصور کردن، نیم پخته کردن
معانی دیگر : درست نپختن، کاری را کمتر از حد نیاز انجام دادن، از کار کم گذاشتن، نیم پخته کردن غذا

انگلیسی به فارسی

از کار کم گذاردن، قصور کردن، نیم پخته کردن (غذا)،نیم پز کردن


تقلید کردن، از کار کم گذاردن، قصور کردن، نیم پخته کردن، نیم پز کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: underdoes, underdid, underdone
• : تعریف: to do less than is needed or wanted.

مترادف و متضاد

نیم پز کردن (فعل)
coddle, underdo

از کار کم گذاردن (فعل)
underdo

قصور کردن (فعل)
underdo

نیم پخته کردن (فعل)
underdo

جملات نمونه

1. These potatoes are underdone - I'll put them back in the oven.
[ترجمه ترگمان]این سیب زمینی ها are - برشون میگردونم تو فر -
[ترجمه گوگل]این سیب زمینی ها زیر پا گذاشته شده اند - من آنها را در فر قرار می دهم

2. The pastry crust was always underdone.
[ترجمه ترگمان]شیرینی شکلاتی همیشه underdone بود
[ترجمه گوگل]پوسته خمیر همیشه ناقص بود

3. The beef was underdone and quite uneatable.
[ترجمه ترگمان]گوشت گاو وحشی و quite بود
[ترجمه گوگل]گوشت گاو نابود شد و کاملا ناپدید شد

4. The second batch of bread came out underdone.
[ترجمه ترگمان]دومین نوع نان از underdone بیرون آمد
[ترجمه گوگل]دسته دوم نان بیرون آمد

5. I like my steak underdone.
[ترجمه ترگمان] من استیک my رو دوست دارم
[ترجمه گوگل]من می خواهم استیک من را ببوسم

6. A successful application is a lean application: one that isolates a single problem and solves it brilliantly. As 37signals would say, "Underdo your competition. "
[ترجمه ترگمان]یک کاربرد موفق یک کاربرد ناب است: فردی که یک مشکل منفرد را جدا می کند و آن را به نحو درخشانی حل می کند همانطور که ۳۷ سیگنال می گویند، \" رقابت خود را محدود کنید \"
[ترجمه گوگل]یک برنامه موفق یک برنامه کاربردی ناب است که یک مسئله را جداسازی می کند و آن را به شکلی عالی حل می کند همانطور که 37 سیگنال می گویند، 'رقابت خود را زیر پا گذاشته '

7. If you were to eat one right away, it would be doughy and underdone.
[ترجمه ترگمان]اگر قرار بود یکی از آن ها را بخوری، خیلی بد و خمیر می شد
[ترجمه گوگل]اگر شما مجبور به خوردن یک فورا باشید، می توان آن را خام و ناپاک کرد

8. It's important now that I keep working and get a good block of training in, but I can't overdo or underdo it now.
[ترجمه ترگمان]مهم است که من کار کنم و یک بلوک خوب از تمرین را تمرین کنم، اما حالا نمی توانم زیاده روی کنم و یا آن را کنترل کنم
[ترجمه گوگل]در حال حاضر مهم است که من کار خود را ادامه دهم و یک درس خوب در زمینه آموزش به دست بیاورم، اما اکنون نمی توانم آن را خراب کنم یا نادیده بگیرم

the meat is underdone

گوشت (هنوز) خوب پخته نشده است



کلمات دیگر: