1. an uncritical acceptance of radical ideas
پذیرش نسنجیده ی عقاید افراط آمیز
2. an uncritical reader
خواننده ای که دید انتقادی ندارد
3. She was absolutely uncritical, she believed everything.
[ترجمه محمد پویا] او کاملا زودباور بود، همه چیز را باور می کرد.
[ترجمه ترگمان]به هر حال او از همه چیز بی خبر بود، همه چیز را باور می کرد
[ترجمه گوگل]او کاملا غیر انتقادی بود، او همه چیز را باور داشت
4. The review is uncritical of the violence in the film.
[ترجمه ترگمان]این بررسی انتقادی از خشونت در این فیلم است
[ترجمه گوگل]این بررسی خشونت در فیلم را بی اهمیت می کند
5. Her uncritical acceptance of everything I said began to irritate me.
[ترجمه ترگمان]رفتار و acceptance او درباره هر چیزی که گفتم مرا عصبانی کرد
[ترجمه گوگل]پذیرش غیرقانونی آن همه چیزهایی که گفتم شروع به تحریک من کرد
6. John's mother is totally uncritical of his behaviour.
[ترجمه ترگمان]مادر جان از رفتار او کاملا بی خبر است
[ترجمه گوگل]مادر جان کاملا از رفتار او بی هدف است
7. He was uncritical of his son's conduct.
[ترجمه ترگمان]از رفتار پسرش با او فاصله نداشت
[ترجمه گوگل]او از رفتار پسرش کلاسیک نبود
8. X-rays were greeted with uncritical enthusiasm.
[ترجمه محمد پویا] روش های تصویربرداری با اشعه ایکس با شوروشوقی بی قیدوشرط مورد استقبال قرار گرفتند.
[ترجمه ترگمان]اشعه ایکس با شور و شوق از او استقبال کردند
[ترجمه گوگل]پرتوهای اشعه ایکس با شور و شوق غیر کلاسیک خوش آمدید
9. Researchers may be unaware of their uncritical acceptance of categories and consequent results.
[ترجمه ترگمان]محققان ممکن است از پذیرش غیر uncritical مقوله و نتایج متعاقب آن بی اطلاع باشند
[ترجمه گوگل]محققان ممکن است از پذیرش غیرقانونی دسته ها و نتایج حاصل از آنها بی اطلاع باشند
10. But it's no uncritical endorsement of any part of the socialist tradition, or of the New Model Labour Party.
[ترجمه ترگمان]اما هیچ حمایت uncritical از هیچ بخشی از سنت سوسیالیستی یا حزب جدید کارگر وجود ندارد
[ترجمه گوگل]اما هیچیک از بخشهای سنت سوسیالیستی و یا حزب کارگر مدل جدید، هیچ تردیدی نیست
11. It is, in short, uncritical in the sense of failing to site Debord's films within an adequate theoretical discourse.
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، در مفهوم عدم موفقیت در فیلم سازی سایت در یک گفتمان نظری مناسب، بسیار انتقادی است
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، به معنای شکست دادن فیلمهای Debord در یک گفتمان تئوری کافی نیست
12. In this context self-observation must always be uncritical.
[ترجمه ترگمان]در این زمینه خود - مشاهده باید همیشه غیر uncritical باشد
[ترجمه گوگل]در این زمینه خودآزمایی همیشه باید غیر انتقادی باشد
13. Uncritical trust is my nemesis.
[ترجمه ترگمان]اعتماد uncritical دشمن منه
[ترجمه گوگل]اعتماد غلط و نادرست من است
14. Nevertheless, uncritical acceptance of the results of classical twin studies may have misled a generation of researchers.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، پذیرش غیر uncritical نتایج مطالعات دوقلوی کلاسیک ممکن است نسل محققان را گمراه کند
[ترجمه گوگل]با این وجود، پذیرش غیر انتقادی نتایج مطالعات دوقلو کلاسیک ممکن است یک نسل از محققان را گمراه کند
15. News sources reflected uncritical estimates of the number of juvenile addicts.
[ترجمه ترگمان]منابع خبری برآورده ای غیر منتقدانه ای از تعداد معتادان نوجوان را منعکس کرده اند
[ترجمه گوگل]منابع خبره برآوردهای غیرقانونی تعداد معتادان نوجوان را ارزیابی کردند