1. the difficulties of life left the old man unbowed
مصائب زندگی کمر او را خم نکرد.
2. He emerged from the discussions bloody but unbowed.
[ترجمه ترگمان]از مباحثات خونین اما برافراشته بیرون آمد
[ترجمه گوگل]او از بحث های خونین اما ناخوشایند پدید آمد
3. After the fight, Ali was bloody but unbowed .
[ترجمه ترگمان]بعد از جنگ، علی خون آلود ولی برافراشته بود
[ترجمه گوگل]علی پس از جنگ علیه خونین بود، اما ناپدید شد
4. The great man was bloody but unbowed.
[ترجمه ترگمان]مرد بزرگ خونین اما برافراشته بود
[ترجمه گوگل]مرد بزرگ خونین بود اما ناپدید شد
5. Mr. Lee remains unbowed in his determination, sense of rightness, and argumentative humour.
[ترجمه ترگمان]اقای لی با عزمی راسخ و منطقی در مقابل او مقاومت می کند
[ترجمه گوگل]آقای لی در تصمیم خود، حس راستی و طنز استدلالی باقی می ماند
6. He remains bloody but unbowed, ie He has suffered but not submitted.
[ترجمه ترگمان]او هنوز خونین اما برافراشته است، یعنی رنج برده است اما تسلیم نشده است
[ترجمه گوگل]او با خونسردی و خونسردی باقی می ماند، یعنی او دچار رنج شده اما تحقیر نشده است
7. He fought on, broken - bladed but unbowed.
[ترجمه ترگمان]او با تیغه شکسته اما برافراشته جنگید
[ترجمه گوگل]او مبارزه کرد، شکسته - چسبیده اما unbowed
8. Dr Zahhar remains unbowed in his determination, sense of rightness and argumentative humour.
[ترجمه ترگمان]دکتر Zahhar در عزم خود، نسبت به درستی و argumentative، برافراشته است
[ترجمه گوگل]دکتر زهرا در قبال خود، حس درست و طنز استدلال باقی نمی ماند
9. His head is bloody, but unbowed.
[ترجمه ترگمان]سرش خون آلود است اما برافراشته است
[ترجمه گوگل]سر او خونین است، اما غیرقابل انکار است
10. And yet Dr Kochi remains unbowed.
[ترجمه ترگمان]با این حال، Kochi همچنان برافراشته است
[ترجمه گوگل]و در عین حال دکتر کوفی هنوز هم باقی مانده است