کلمه جو
صفحه اصلی

unbowed


معنی : سر کوب نشده، خم نشده، تعظیم نکرده، انحنا پیدا نکرده
معانی دیگر : کج نشده، ناخمیده، راست، شق

انگلیسی به فارسی

بی نظیر، سر کوب نشده، خم نشده، تعظیم نکرده، انحنا پیدا نکرده


خم نشده، انحنا پیدا نکرده، تعظیم نکرده، سر کوب نشده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not bent or bowed down.

(2) تعریف: not subdued or defeated.

• not surrendering; not bowed down

مترادف و متضاد

سر کوب نشده (صفت)
unbowed, unsuppressed

خم نشده (صفت)
unbowed

تعظیم نکرده (صفت)
unbowed

انحنا پیدا نکرده (صفت)
unbowed

جملات نمونه

The difficulties of life left the old man unbowed.

مصائب زندگی کمر او را خم نکرد.


1. the difficulties of life left the old man unbowed
مصائب زندگی کمر او را خم نکرد.

2. He emerged from the discussions bloody but unbowed.
[ترجمه ترگمان]از مباحثات خونین اما برافراشته بیرون آمد
[ترجمه گوگل]او از بحث های خونین اما ناخوشایند پدید آمد

3. After the fight, Ali was bloody but unbowed .
[ترجمه ترگمان]بعد از جنگ، علی خون آلود ولی برافراشته بود
[ترجمه گوگل]علی پس از جنگ علیه خونین بود، اما ناپدید شد

4. The great man was bloody but unbowed.
[ترجمه ترگمان]مرد بزرگ خونین اما برافراشته بود
[ترجمه گوگل]مرد بزرگ خونین بود اما ناپدید شد

5. Mr. Lee remains unbowed in his determination, sense of rightness, and argumentative humour.
[ترجمه ترگمان]اقای لی با عزمی راسخ و منطقی در مقابل او مقاومت می کند
[ترجمه گوگل]آقای لی در تصمیم خود، حس راستی و طنز استدلالی باقی می ماند

6. He remains bloody but unbowed, ie He has suffered but not submitted.
[ترجمه ترگمان]او هنوز خونین اما برافراشته است، یعنی رنج برده است اما تسلیم نشده است
[ترجمه گوگل]او با خونسردی و خونسردی باقی می ماند، یعنی او دچار رنج شده اما تحقیر نشده است

7. He fought on, broken - bladed but unbowed.
[ترجمه ترگمان]او با تیغه شکسته اما برافراشته جنگید
[ترجمه گوگل]او مبارزه کرد، شکسته - چسبیده اما unbowed

8. Dr Zahhar remains unbowed in his determination, sense of rightness and argumentative humour.
[ترجمه ترگمان]دکتر Zahhar در عزم خود، نسبت به درستی و argumentative، برافراشته است
[ترجمه گوگل]دکتر زهرا در قبال خود، حس درست و طنز استدلال باقی نمی ماند

9. His head is bloody, but unbowed.
[ترجمه ترگمان]سرش خون آلود است اما برافراشته است
[ترجمه گوگل]سر او خونین است، اما غیرقابل انکار است

10. And yet Dr Kochi remains unbowed.
[ترجمه ترگمان]با این حال، Kochi همچنان برافراشته است
[ترجمه گوگل]و در عین حال دکتر کوفی هنوز هم باقی مانده است

پیشنهاد کاربران

تسلیم نشده
( زیر فشار زور/ظلم، . . . ) خم نشده/ سر خم نکرده/ سر فرود نیاور ده




کلمات دیگر: