کلمه جو
صفحه اصلی

undeserved


معنی : بدون استحقاق

انگلیسی به فارسی

ناخوشایند، بدون استحقاق


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of deserved.
متضاد: deserved, just

• not merited, not deserved
if you get something that is undeserved, you have not earned it and should not really have it.

مترادف و متضاد

بدون استحقاق (صفت)
undeserved

جملات نمونه

1. Douglas has an undeserved reputation for being dull and dry.
[ترجمه ترگمان]داگلاس مشهور به dull بودن و خشک بودن است
[ترجمه گوگل]داگلاس اعتبار نامطمئن برای خستگی و خشک شدن دارد

2. She had an undeserved reputation for rudeness.
[ترجمه ترگمان]اون به خاطر بی نزاکتی شهرت زیادی داشت
[ترجمه گوگل]او یک شهرت نامناسب برای ناراحتی داشت

3. Jim's treatment was harsh and undeserved.
[ترجمه ترگمان]رفتار جیم خشن و شایسته بود
[ترجمه گوگل]درمان جیم شدید و ناخوشایند بود

4. His reputation as a Romeo is quite undeserved.
[ترجمه ترگمان]شهرت او به عنوان یک رومئو کاملا موجه است
[ترجمه گوگل]شهرت او به عنوان رومئو کاملا ناخوشایند است

5. The criticism was totally undeserved.
[ترجمه ترگمان]انتقاد شدید بود
[ترجمه گوگل]انتقاد کاملا ناخوشایند بود

6. Lamarck has an undeserved reputation as a loser.
[ترجمه ترگمان]Lamarck شهرت خوبی به عنوان یه بازنده داره
[ترجمه گوگل]لامارک اعتبار نامطلوب را به عنوان یک بازنده دارد

7. This was an undeserved tribute to my magnanimity.
[ترجمه ترگمان]این قدردانی از جوانمردی و جوانمردی من بود
[ترجمه گوگل]این یک ادای احترام به غرور من بود

8. Unfortunately, Lamarck has developed an undeserved reputation as a loser.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، لامارک شهرت خود را به عنوان بازنده مطرح کرده است
[ترجمه گوگل]متاسفانه، لامارک اعتبار نامطلوب را به عنوان یک بازنده توسعه داده است

9. In probing the sources of undeserved distress they generally look outwards to the people across the valley, or over the hill.
[ترجمه ترگمان]در کاوش منابع پریشانی و undeserved به طور کلی به سوی مردم در سراسر دره و یا بالای تپه نگاه می کنند
[ترجمه گوگل]در جستجوی منابع ناراحتی ناخوشایند، آنها معمولا به سمت مردم در سراسر دره یا بالای تپه نگاه می کنند

10. Tremayne and Gareth wouldn't be crippled by undeserved shame.
[ترجمه ترگمان]Tremayne و گرث با شرم و حیا فلج نمی شوند
[ترجمه گوگل]ترامایین و گرت توسط شرمساری نامطلوب شکسته نخواهد شد

11. Pity is occasioned by undeserved misfortune and fear by the suffering of one like ourselves.
[ترجمه ترگمان]حیف است که این بدبختی و بدبختی ناشی از رنج و رنج یکی مثل خودمان است
[ترجمه گوگل]گناه ناشی از بدبختی ناخوشایند و ترس از درد و رنج یکی مانند خودمان است

12. If apply undeserved, can make business into trouble, can turn the company bankrupt condition even.
[ترجمه ترگمان]اگر این undeserved به کار برده شود، می تواند به دردسر تبدیل شود، می تواند وضعیت ورشکستگی شرکت را حتی بدتر کند
[ترجمه گوگل]اگر درخواست نامناسب داشته باشید، می توانید کسب و کار را به مشکل، می تواند شرط ورشکستگی شرکت حتی تبدیل

13. Pure joy by desire -- unsought, undeserved, God - given.
[ترجمه ترگمان]لذت خالص، نا امید نشده و خدا رو شکر
[ترجمه گوگل]شادی خالص با میل - unsought، undeserved، God - given

14. Be like by blood transfusion undeserved cause haemolysis sex to react, see little make water, anuresis and exhaustion of acute kidney function.
[ترجمه ترگمان]تعصب انتقال خون باعث می شود که سکس haemolysis واکنش نشان دهد و کمی آب، مرطوب کننده و خستگی از عملکرد حاد کبد ببیند
[ترجمه گوگل]مثل خونریزی های خون ناخوشایند باعث می شود که رابطه جنسی همولیز واکنش نشان دهد، آب کمی ایجاد شود، آنوریس و خستگی عملکرد کلیه حاد

15. Much of the responsibility for the disaster was shifted onto John, and this was quite undeserved.
[ترجمه ترگمان]قسمت اعظم مسئولیت فاجعه بر عهده جان گذاشته شد و این یک اشتباه بود
[ترجمه گوگل]بسیاری از مسئولیت این فاجعه بر جان جابجا شد و این کاملا ناخوشایند بود

پیشنهاد کاربران

نامناسب

محرومان و فقرا
A way to bridge the underserved medical gap, is national insurance.
یک راه برای پر کردن خلا درمان محرومان , بیمه ملی است.

غیر عادلانه
غیر منصفانه
ناحق

محروم


کلمات دیگر: