1. unnatural phenomena
پدیده های غیر طبیعی
2. an unnatural smile
لبخند ساختگی
3. the unnatural son who killed his own father
پسر خبیثی که پدر خود را کشت
4. a man of unnatural leanings
مردی با تمایلات غیر طبیعی
5. It seems unnatural for a child to spend so much time alone.
[ترجمه ترگمان]برای یک بچه به نظر غیرطبیعی می آید که این همه وقت را تنها بگذراند
[ترجمه گوگل]به نظر نمی رسد طبیعی باشد که یک کودک بتواند صرف زمان زیادی کند
6. His face turned an unnatural shade of purple.
[ترجمه ترگمان]صورت او سایه ای غیر طبیعی از بنفش شد
[ترجمه گوگل]صورت او یک سایه غیر طبیعی از بنفش تبدیل شد
7. It was very cold, which seemed unnatural for late spring.
[ترجمه ترگمان]هوا بسیار سرد بود و در بهار به نظر غیرطبیعی می آمد
[ترجمه گوگل]خیلی سرد بود که برای اواخر بهار غیر طبیعی بود
8. Did her behaviour seem unnatural in any way?
[ترجمه ترگمان]رفتارش غیر طبیعی به نظر می رسید؟
[ترجمه گوگل]آیا رفتار او به هیچ وجه غیر طبیعی نیست؟
9. There was an unnatural silence and then a scream.
[ترجمه ترگمان]سکوتی غیر طبیعی برقرار شد و بعد جیغ کشید
[ترجمه گوگل]یک سکوت غیر طبیعی و سپس یک فریاد وجود داشت
10. The altered landscape looks unnatural and weird.
[ترجمه ترگمان]چشم انداز عوض شده غیر طبیعی و غیر طبیعی به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]چشم انداز تغییر یافته غیر طبیعی و عجیب و غریب به نظر می رسد
11. Her leg was bent at an unnatural angle.
[ترجمه ترگمان]پایش به زاویه غیر طبیعی خم شده بود
[ترجمه گوگل]پایش در یک زاویه غیر طبیعی ظاهر شد
12. I don't trust air travel - it's unnatural.
[ترجمه ترگمان]من به سفر هوایی اعتماد ندارم - غیر طبیعی است
[ترجمه گوگل]من به سفر هوایی اعتماد ندارم - غیر طبیعی است
13. Julia's laugh seemed forced and unnatural.
[ترجمه ترگمان]خنده جولیا به زور و غیرطبیعی به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]خنده جولیا مجبور و غیر طبیعی بود
14. To my mind, a hairless armpit looks unnatural.
[ترجمه ترگمان]به نظر من، یه بغل بی موی غیر طبیعی به نظر میاد
[ترجمه گوگل]به نظر من، یک زیر بغل بدون مو به نظر غیر طبیعی است
15. There is no reasonable cause to suspect an unnatural death.
[ترجمه ترگمان]هیچ دلیل منطقی وجود نداره که به یه مرگ غیر طبیعی مظنون بشه
[ترجمه گوگل]هیچ دلیل منطقی برای مظنون به مرگ غیر طبیعی وجود ندارد
16. Stella felt unnatural in their company, as if she was acting a part.
[ترجمه ترگمان]استلا در جمع آن ها غیرطبیعی بود، انگار داشت نقش بازی می کرد
[ترجمه گوگل]استلا در این شرکت احساس غیرعادی کرد، مثل اینکه بخشی از آن است
17. It was unnatural for the room to be so tidy.
[ترجمه ترگمان]برای این اتاق خیلی مرتب بود
[ترجمه گوگل]برای اتاق بسیار غیرممکن بود