کلمه جو
صفحه اصلی

uncomplimentary


معنی : برخورنده، بی تعارف، غیر کامل
معانی دیگر : ناخوشایند

انگلیسی به فارسی

غیر کامل، بی تعارف، ناخوشایند، برخورنده


بدون نیاز، بی تعارف، غیر کامل، برخورنده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: combined form of complimentary.
متضاد: complimentary

• not complimentary; not flattering, not favorable, derogatory; not completing

مترادف و متضاد

برخورنده (صفت)
shocking, uncomplimentary

بی تعارف (صفت)
unceremonious, uncomplimentary

غیر کامل (صفت)
uncomplimentary

جملات نمونه

1. She had some very uncomplimentary things to say about Stephen.
[ترجمه ترگمان]چیزهایی بود که درباره استفن گفته بود
[ترجمه گوگل]او تا به حال چیزهایی بسیار غیرمعمول برای گفتن در مورد استفان بود

2. With a sneer in an uncomplimentary manner .
[ترجمه ترگمان]با پوزخندی ساختگی گفت:
[ترجمه گوگل]با یک اشتباه در شیوه ای بی نظیر

3. I can remember one day there was something uncomplimentary about him in the papers and he went out and had an unbelievable game, scoring one and setting up another.
[ترجمه ترگمان]یک روز یادم می اید که در روزنامه ها چیز کامل وجود داشت و او بیرون می رفت و یک بازی باور نکردنی داشت و یکی دیگر را به هم می زد
[ترجمه گوگل]من می توانم یک روز به یاد داشته باشید چیزی در مورد مقاله او در مقالات وجود دارد و او بیرون رفت و یک بازی باور نکردنی، به ثمر رساند یکی و تنظیم یکی دیگر

4. An opportunity was afforded when the council supported El Universal in its uncomplimentary evaluation of the work of the early independence leaders.
[ترجمه ترگمان]یک فرصت به دست آمد هنگامی که شورا از آل یونیورسال در ارزیابی uncomplimentary کار رهبران اولیه استقلال حمایت کرد
[ترجمه گوگل]فرصتی بود که شورا از الوند جهانی در ارزیابی بی نظیر کار رهبران استقلال اولیه حمایت کرد

5. Your wife is the only one with the knowledge and incentive to give you honest, frank, and sometimes uncomplimentary advices.
[ترجمه ترگمان]همسر شما تنها کسی است که دانش و انگیزه ای برای دادن به شما صادق، صریح و گاهی به شما می دهد
[ترجمه گوگل]همسر شما تنها کسی است که دارای دانش و انگیزه است تا به شما اطمینان، صادقانه، و گاهی اوقات توصیه های ناخوشایند بدهد

6. Sharp: Tasting term used to indicate an acidic or bitter taste. Usually uncomplimentary.
[ترجمه ترگمان]شارپ: عبارت Tasting برای نشان دادن مزه اسیدی یا تلخ استفاده می شود معمولا uncomplimentary
[ترجمه گوگل]اصطلاح شستشو طعم دهنده برای نشان دادن طعم اسیدی یا تلخ استفاده می شود معمولا بدون نیاز

7. We don't know whether animals insult their enemies by calling them human beings, but we often call on quite a few animals to describe other people in uncomplimentary ways.
[ترجمه ترگمان]ما نمی دانیم که آیا حیوانات با نامیدن آن ها به انسان ها به دشمنانشان توهین می کنند، اما ما اغلب از تعداد کمی از حیوانات برای توصیف مردم دیگر به روش uncomplimentary استفاده می کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمی دانیم که آیا حیوانات با اعتراض به انسان ها دشمنانشان را محکوم می کنند، اما ما اغلب چند حیوان را برای توصیف افراد دیگر به شیوه های نامرتبط دعوت می کنیم

8. The book is likely to shatter the myth that America's great writer and humorist was a cheerful old man, instead detailing his petty rages and uncomplimentary views of contemporaries, critics said.
[ترجمه ترگمان]منتقدان می گویند که این کتاب احتمالا این افسانه را از بین می برد که نویسنده و humorist بزرگ آمریکا، به جای آنکه در جزئیات خشم و عقاید uncomplimentary از معاصران خود بیان کند، پیرمردی بشاش بود
[ترجمه گوگل]منتقدان گفتند که این کتاب احتمالا افسانه ای را مبنی بر اینکه نویسنده بزرگ و طنز آمیز آمریکایی یک پیرمرد شاد است، به جای اینکه نقاط ضعف و ناراحتی خود را نسبت به معاصران توضیح دهد، فریب خورده است

9. He once called Hausser "crafty fox" in a very uncomplimentary way.
[ترجمه ترگمان]او یکبار \"روباه مکار\" را به شیوه ای بسیار uncomplimentary صدا زد
[ترجمه گوگل]او یک بار به نام روستای فریبنده هوسر نام نهاد

10. They were so incensed by the pictures, considered demeaning to an animal that has become a symbol, that any more uncomplimentary images will be banned under a draft law.
[ترجمه ترگمان]آن ها به قدری از این تصاویر خشمگین بودند که به یک حیوان تبدیل شدند که تبدیل به یک سمبل شده است، و هر گونه تصاویر uncomplimentary تحت یک قانون پیش نویس، ممنوع خواهد شد
[ترجمه گوگل]آنها به شدت توسط عکس ها ترسناک بودند، که در معرض ابتلا به حیواناتی قرار دارند که به یک نماد تبدیل شده اند، که هر گونه تصاویر غیرقابل تصور تحت یک پیش نویس قانون ممنوع خواهد شد

پیشنهاد کاربران

not complimentary
negative or insulting


دارای معنی منفی - بار منفی
توهین آمیز



کلمات دیگر: