1. A heavy cloth woven with rich, often varicolored designs or scenes, usually hung on walls for decoration and sometimes used to cover furniture.
[ترجمه ترگمان]یک پارچه ضخیم که سرشار از طرح های رنگارنگ و رنگارنگ بود معمولا به دیوار آویزان می شد و گاهی اوقات برای پوشاندن اثاثه به کار می رفت
[ترجمه گوگل]یک پارچه سنگین با طرح های غنی و غالبا واریته های رنگارنگ که معمولا برای دکوراسیون آویزان شده اند و بعضی اوقات برای پوشش مبلمان استفاده می شود
2. By means of color images, the poets painted varicolored scroll paintings.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از تصاویر رنگی، شاعران تابلوهای نقاشی رنگارنگ را نقاشی کردند
[ترجمه گوگل]با استفاده از تصاویر رنگی، شاعران نقاشی های نقاشی رنگارنگ رنگی را نقاشی کردند
3. There remained varicolored cotton dresses which Scarlett felt were not festive enough for the occasion, ball dresses and the green sprigged muslin she had worn yesterday.
[ترجمه ترگمان]در There لباس نخی باقی مانده بود که اسکارلت احساس می کرد به اندازه کافی شاد نیست، لباس رقص و حریر سبز گل دار که دیروز به تن کرده بود
[ترجمه گوگل]لباس های رنگی رنگی که Scarlett احساس می کردند برای این مناسبت به اندازه کافی جشن نیافتند، لباس های توپ و چشمه سبز چسبیده بود که او دیروز پوشانده بود
4. Of several colors; varicolored or variegated.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از رنگ ها، varicolored و variegated
[ترجمه گوگل]از چندین رنگ؛ varicolored یا پریده
5. Shanghai is a varicolored world.
[ترجمه ترگمان]شانگهای دنیای رنگارنگ و رنگارنگ است
[ترجمه گوگل]شانگهای دنیای رنگارنگ است
6. I hope one day I can sit on the green grassland and watch varicolored fireworks with my girlfriend.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم یک روز بتوانم در چمن زار سبز بشینم و با دوست دخترم آتش بازی تماشا کنم
[ترجمه گوگل]امیدوارم روزی بتوانم در مزرعه سبز بنشینم و آتش بازی های رنگارنگ را با دوست دخترم تماشا کنم
7. Eurasian pink widely cultivated for its flat - topped dense clusters of varicolored flowers.
[ترجمه ترگمان]گل صورتی اورآسیا به طور گسترده برای خوشه های متراکم گل رنگارنگ خود کشت می شود
[ترجمه گوگل]صورتی اوراسیایی به طور گسترده ای برای خوشه های متراکم تخت خوابیده از گل های رنگارنگ کشت می شود
8. Opening eyes and stretching four limbs, people discover the varicolored world and feel curious inside.
[ترجمه ترگمان]در باز کردن چشم ها و کش دادن چهار دست، مردم جهان رنگارنگ را کشف می کنند و احساس کنجکاوی می کنند
[ترجمه گوگل]مردم چشم ها و کشش چهار اندام، جهان را در معرض دگرگونی و کشف دنیای کنجکاو قرار می دهند
9. It was said that big country is so - called varicolored world.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که کشور بزرگ به نام جهان رنگارنگ نامیده می شود
[ترجمه گوگل]گفته شده است که کشور بزرگ جهان به اصطلاح 'وارکولور' است
10. "Life and Dead" was an emerging department, it intensively treated with varicolored subjects of human nature, and expatiated how to face practical problems of death.
[ترجمه ترگمان]\"زندگی و مردن\" یک بخش نوظهور بود که به شدت با موضوعات رنگارنگ طبیعت انسانی رفتار می شد و به تفضیل صحبت در مورد چگونگی رویارویی با مشکلات عملی مرگ را به تفصیل شرح داد
[ترجمه گوگل]'زندگی و مرده' یک بخش در حال ظهور بود، آن را به شدت با موضوعات متنوع طبیعت انسان درمان و expatiating چگونه به مقابله با مشکلات عملی مرگ است
11. Now Israel loved Joseph more than all his sons, because he was the son of his old age; and he made him a varicolored tunic.
[ترجمه ترگمان]اکنون اسرائیل یوزف را بیش از همه پسران خود دوست داشت، زیرا او فرزند پیری او بود؛ و او را یک لباس رنگارنگ به تن کرد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر اسرائیل بیشتر از همه فرزندانش جوزف را دوست داشت، زیرا او پسر او بود و او او را یک لباس رنگارنگ ساخته شده است