کلمه جو
صفحه اصلی

unfetter


معنی : از قید رها شدن، از زنجیر ازاد شدن
معانی دیگر : آزاد کردن، رها کردن (به ویژه از بند یا گیر)، رهانیدن

انگلیسی به فارسی

از قید رها شدن، از زنجیرآزاد شدن


بی نظیر، از قید رها شدن، از زنجیر ازاد شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: unfetters, unfettering, unfettered
مشتقات: unfettered (adj.)
(1) تعریف: to remove fetters from.

(2) تعریف: to let loose; liberate; free.
مشابه: emancipate, liberate, loose

مترادف و متضاد

از قید رها شدن (فعل)
unfetter

از زنجیر ازاد شدن (فعل)
unfetter

جملات نمونه

1. Unfettered by the bounds of reality, my imagination flourished.
[ترجمه ترگمان]در حالی که تخیلات من از حد واقعیت دور شده بود، تخیلات من شکوفا شد
[ترجمه گوگل]منحرف شده توسط محدوده واقعیت، تخیل من شکوفا شد

2. He unfettered his mind from grief.
[ترجمه ترگمان]ذهنش را از اندوه آزاد کرد
[ترجمه گوگل]او ذهن خود را از غم و اندوه ناتوان کرد

3. In writing poetry, one is unfettered by the normal rules of sentence structure.
[ترجمه ترگمان]در سرودن شعر، یکی از قوانین طبیعی ساختار جمله ها آزاد است
[ترجمه گوگل]در نوشتن شعر، یکی از قوانین عادی ساختار جمله است

4. This is clearly a virtually unfettered discretion.
[ترجمه ترگمان] واضحه که این کاملا discretion آزاده
[ترجمه گوگل]این به وضوح یک اختیار عملا بی حد و حصر است

5. Unfettered loyalty inside the conference hall.
[ترجمه ترگمان]وفاداری به داخل سالن کنفرانس
[ترجمه گوگل]وفاداری بی نظیر در داخل سالن کنفرانس

6. I wanted to drift like an unfettered balloon into the future.
[ترجمه ترگمان]من می خواستم مثل یه بالون آزاد به آینده حرکت کنم
[ترجمه گوگل]من می خواستم مانند یک بادکنک بی نظیر در آینده حرکت کنم

7. Yet the disappointed applicant had an unfettered right to extend the period of disruption by appealing.
[ترجمه ترگمان]با این حال، متقاضی ناامید حق آزادی برای تمدید دوره اختلال را با درخواست استیناف داشت
[ترجمه گوگل]با این حال، متقاضی ناامید، حق درخواست محدودیت را برای تمدید دوره اختلال با درخواست داشت

8. He also placed great emphasis on effective and unfettered communication.
[ترجمه ترگمان]او همچنین تاکید زیادی بر ارتباط موثر و بدون قید گذاشت
[ترجمه گوگل]او همچنین تاکید زیادی بر ارتباطات موثر و بدون محدودیت داشت

9. Their ideal was the totally autonomous modern artist unfettered by ancestors, tradition, or nature.
[ترجمه ترگمان]ایده آل آن ها، هنرمند کاملا خودمختار مدرنی بود که با نیاکان، سنت یا طبیعت زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]ایده های آنها کاملا هنرمند مدرن مستقل بود که توسط اجداد، سنت، یا طبیعت بی نظیر بود

10. The true cost of allowing unfettered insider dealing has become less important than what people think the true costs to be.
[ترجمه ترگمان]هزینه واقعی اجازه دادن به خرید و فروش داخلی بی قید و شرط از آنچه که مردم فکر می کنند هزینه های واقعی باید باشد، اهمیت کمتری دارد
[ترجمه گوگل]هزینه واقعی برای اجازه دادن به خرید و فروش خودی بدون محدودیت، کمتر از آنچه که مردم تصور می کنند هزینه واقعی است، کمتر اهمیت می دهند

11. I want to fly, I want to be an unfettered bird.
[ترجمه ترگمان]، من میخوام پرواز کنم میخوام یه پرنده آزاد باشم
[ترجمه گوگل]من می خواهم پرواز کنم، می خواهم یک پرنده بی نظیر باشم

12. Therefore we can not make the apriori assertion that private ownership and unfettered operation is always more efficient.
[ترجمه ترگمان]بنابراین ما نمی توانیم ادعا کنیم که مالکیت خصوصی و عملکرد بی قید و شرط همیشه کارآمدتر است
[ترجمه گوگل]بنابراین ما نمیتوانیم ادعای آپریوری مبنی بر اینکه مالکیت خصوصی و عملیات آزادانه همیشه کارآمدتر است، نیست

13. And within that, we must have a strong, equal and unfettered opportunity to compete and gain access.
[ترجمه ترگمان]و در این مورد، ما باید یک فرصت قوی، برابر و نامحدود برای رقابت و دستیابی به دستیابی به آن داشته باشیم
[ترجمه گوگل]و درون آن، ما باید یک فرصت قوی، برابر و بدون محدودیت برای رقابت و دستیابی به آن داشته باشیم

14. It was argued on behalf of the Minister that the legislation gave him an unfettered discretion as to whether to refer or not.
[ترجمه ترگمان]از طرف وزیر بحث شد که این قانون به او اختیار آزادی داد که آیا باید اشاره کند یا خیر
[ترجمه گوگل]از طرف وزیر دفاع، استدلال می شود که این قانون به او اختیار بی حد و حصر داده است که آیا باید مراجعه کند یا نه


کلمات دیگر: