کلمه جو
صفحه اصلی

varied


معنی : رنگارنگ، قابل تغییر، متنوع، گوناگون، دارای رنگهای گوناگون
معانی دیگر : مختلف، چندسان، متفاوت، الوان، چندرنگه (رجوع شود به: variegated)، تغییر کرده، دگرگون شده، دگرسان

انگلیسی به فارسی

دارای رنگهای گوناگون، رنگارنگ، گوناگون، متنوع


متنوع، گوناگون، رنگارنگ، قابل تغییر، دارای رنگهای گوناگون


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: marked by diversity; having many different forms or types.
مترادف: diverse, motley, various
متضاد: uniform
مشابه: altered, assorted, changed, miscellaneous, mixed, multifarious, sundry, variant

(2) تعریف: altered; changed.

(3) تعریف: having many different colors; variegated.
مترادف: motley
مشابه: checkered, multicolored, varicolored, variegated

• different, diverse; of different kinds; changing
varied is the past tense and past participle of vary.
something that is varied consists of things of different types, sizes, or qualities.
see also varied.

مترادف و متضاد

رنگارنگ (صفت)
medley, piebald, motley, colorful, multicolored, varied, kaleidoscopic, pied, particolored, omnifarious, versicolor, versicolored, versicolour, versicoloured, particoloured, polychromatic, polychrome, technicolor

قابل تغییر (صفت)
streaky, mutable, transformative, varied, commutable, flexible, transmutative

متنوع (صفت)
different, varied, various, diverse, divers, differing

گوناگون (صفت)
variant, varied, pied, various, diverse, multiple, miscellaneous, multifarious, protean, varicolored, varicoloured, variform

دارای رنگهای گوناگون (صفت)
varied

different


Synonyms: assorted, conglomerate, discrete, diverse, heterogeneous, indiscriminate, miscellaneous, mixed, motley, multifarious, separate, sundry, various


Antonyms: like, same, similar, unvaried


جملات نمونه

1. varied scenery
مناظر متنوع

2. a varied program, both educational and entertaing
یک برنامه ای متنوع،هم آموزشی و هم سرگرم کننده

3. students with varied nationalities and backgrounds
دانشجویانی با ملیت ها و سوابق گوناگون

4. Chinese commodities available for export are varied.
[ترجمه ترگمان]کالاهای چینی موجود برای صادرات متفاوت هستند
[ترجمه گوگل]کالاهای چینی موجود برای صادرات متنوع هستند

5. The hotel has a varied programme of nightly entertainment.
[ترجمه ترگمان]این هتل برنامه متنوعی از تفریحات شبانه دارد
[ترجمه گوگل]این هتل دارای یک برنامه متنوع سرگرمی شبانه است

6. The sword hardly varied in form from the 12th to the 15th century.
[ترجمه ترگمان]شمشیر به سختی از قرن دوازدهم تا قرن پانزدهم تغییر می کرد
[ترجمه گوگل]شمشیر از قرن 12 تا قرن بیستم تغییر شکل یافت

7. He had had a varied training and held many offices.
[ترجمه ترگمان]او تعلیمات مختلفی داشت و چندین دفتر داشت
[ترجمه گوگل]او آموزش های متنوعی داشت و دفاتر زیادی داشت

8. His expressions varied from poker-faced to blank.
[ترجمه ترگمان]چهره اش از سیخ سیخ شده بود
[ترجمه گوگل]اصطلاحات او از پوکر به صورت خالی متفاوت است

9. Holiday jobs are many and varied.
[ترجمه ترگمان]مشاغل تعطیلات بسیار متنوع و متنوع هستند
[ترجمه گوگل]شغل های تعطیلات زیادی و متنوع هستند

10. This graph shows how crime has varied in relationship to unemployment over the last 20 years.
[ترجمه ترگمان]این نمودار نشان می دهد که چگونه بزهکاری در طول ۲۰ سال گذشته تا چه حد تغییر کرده است
[ترجمه گوگل]این نمودار نشان می دهد چگونه جرم در ارتباط با بیکاری در 20 سال گذشته متفاوت بوده است

11. Students' expectations were as varied as their expertise.
[ترجمه ترگمان]انتظارات دانشجویان به اندازه مهارت آن ها متفاوت بود
[ترجمه گوگل]انتظارات دانشجویان به عنوان تخصص آنها متفاوت بود

12. A good teacher is aware of the extremely varied needs of each student.
[ترجمه ترگمان]یک معلم خوب از نیازهای بسیار متنوع هر دانش آموز آگاه است
[ترجمه گوگل]معلم خوب از نیازهای متنوع هر دانش آموز آگاه است

13. The symptoms she suffered varied from month to month .
[ترجمه ترگمان]علایم بیماری وی از ماه تا ماه دیگر تغییر می کرد
[ترجمه گوگل]علائم او رنج می برد از ماه به ماه متغیر است

14. The response of the audience varied from outright rejection to warm hospitality.
[ترجمه ترگمان]پاسخ حضار از پذیرش آشکار مهمان نوازی گرم متفاوت بود
[ترجمه گوگل]پاسخ مخاطب از رد شدن کامل به مهمان نوازی گرم بود

15. She leads a rich and varied life.
[ترجمه ترگمان]او زندگی متنوع و متنوعی را رهبری می کند
[ترجمه گوگل]او منجر به زندگی غنی و متنوع می شود

16. The size of her audience varied.
[ترجمه ترگمان]اندازه جمعیت او متفاوت بود
[ترجمه گوگل]اندازه مخاطبانش متنوع بود

varied scenery

مناظر متنوع


students with varied nationalities and backgrounds

دانشجویانی با ملیت‌ها و سوابق گوناگون


پیشنهاد کاربران

متغییر

مترادف :Different

متنوع، گوناگون، جورواجور

varied ( adj= گوناگون، مختلف، متفاوت ( به لحاظ نوع ) ، جورواجور، متنوع

Definition = شامل یا متغیر بین چندین چیز یا نوع مختلف/داشتن یا نشان دادن انواع مختلف ، یا تغییر غالب/

مترادف با کلمه = diverse ( adj )

varied opinions = عقاید متفاوت
varied scene = مناظر گوناگون
varied menues = منوهای ( صورت غذاهای ) متنوع
a varied group of people = گروه متنوعی از مردم

examples:
1 - The class expressed varied opinions about the movie.
کلاس نظرات مختلفی را در مورد فیلم بیان کرد.
2 - Lead a full and varied life
زندگی پر بار و متوعی را گذراندن
3 - With its varied climate, the country attracts both winter and summer sports enthusiasts.
این کشور با آب و هوای متنوع خود علاقه مندان به ورزش های زمستانی و تابستانی را به خود جلب می کند.
4 - The varied symptoms included severe muscle pain, headaches, and dizziness.
علائم مختلف شامل درد شدید عضلانی ، سردرد و سرگیجه بود.
5 - He had a varied career in commerce.
وی فعالیت تجاری متنوعی داشت.
6 - This book has been written for a large and varied audience.
این کتاب برای مخاطبان زیادی و متنوعی نوشته شده است.


کلمات دیگر: