معنی : باز کردن، باز کردن یا شدن
معانی دیگر : (پس از در دست یا در بغل گرفتن چیزی یا کسی) ول کردن، رها کردن، گیره (یا سنجاق و غیره) را باز کردن، رها کردن یا شدن، باز کردن قلاب و مانندان
باز کردن (قلاب و مانندان)، باز کردن یا شدن
He clasped my wrist hard and then unclasped it.
مچ دستم را محکم گرفت و سپس آن را رها کرد.