unlimited

معنی : مطلق، نا محدود، نا معین، نا معلوم، بی حد، نا مشخص

معانی دیگر : بی کران، بی حد و حصر، بی مرز

انگلیسی به فارسی

نامحدود، نامعلوم، نامشخص، نامعین، بی حد

نامحدود، نا محدود، بی حد، مطلق، نا مشخص، نا معلوم، نا معین

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )

مشتقات: unlimitedly (adv.), unlimitedness (n.)

• (1) تعریف: having no limits or restrictions.
• متضاد: limited, restricted
• مشابه: absolute, arbitrary, immeasurable, limitless, unconditional

- unlimited opportunities

[ترجمه ترگمان] فرصت های نامحدود
[ترجمه گوگل] فرصت های نامحدود

• (2) تعریف: having no boundaries; vast; infinite; boundless.
• متضاد: finite
• مشابه: boundless, eternal, immeasurable, infinite

• (3) تعریف: having no exceptions or qualifications, as a surrender.
• متضاد: conditional
• مشابه: categorical, unconditional

• infinite, limitless, boundless, unrestricted
you say that something is unlimited when you can have as much of it as you want.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] نامحدود
[ریاضیات] نامحدود، لایتناهی، بدون نهایت

مترادف و متضاد

مطلق (صفت)

abstract, absolute, utter, sheer, total, full, independent, unconditional, unconditioned, slick, unlimited, categorical, implicit, downright, arbitrary, despotic, categoric, unrestrained, plenipotentiary, thetic, thetical

نامحدود (صفت)

wide, ageless, unlimited, infinite, unbounded, limitless, illimitable, unrestrained, unqualified, indeterminable

نا معین (صفت)

indeterminate, unlimited, insecure, indefinite, changeful, nondescript, undetermined

نامعلوم (صفت)

invisible, hazy, uncertain, unlimited, strange, unclear, inconspicuous, conditional, unknown, uncharted, incalculable, indistinct, nonsignificant, indescribable

بی حد (صفت)

endless, unlimited, illimitable, indefinite

نا مشخص (صفت)

indeterminate, unlimited, peddling, indistinctive

extensive, complete

Synonyms: absolute, all-encompassing, all-out, boundless, countless, endless, full, full-blown, full-out, full-scale, great, illimitable, immeasurable, immense, incalculable, incomprehensible, indefinite, infinite, interminable, limitless, measureless, no end of, no end to, no strings, numberless, total, totalitarian, unbounded, unconditional, unconfined, unconstrained, unfathomed, unfettered, universal, unqualified, unrestrained, unrestricted, untold, vast, wide open

Antonyms: bounded, incomplete, limited, restricted

جملات نمونه

1. unlimited power

قدرت نامحدود

2. unlimited space

فضای بی کران

3. the richness of the soil offered unlimited opportunities for agricultural activity

غنی بودن خاک فرصت های نامحدودی را برای فعالیت کشاورزی بوجود می آورد.

4. The system can support an unlimited number of users.

[ترجمه ترگمان]این سیستم می تواند تعداد نامحدودی از کاربران را پشتیبانی کند
[ترجمه گوگل]سیستم می تواند تعداد نامحدودی از کاربران را پشتیبانی کند

5. Passes are available for one month's unlimited travel within Europe.

[ترجمه ترگمان]Passes برای سفره ای نامحدود یک ماه در اروپا در دسترس هستند
[ترجمه گوگل]گذرگاه ها برای سفرهای نامحدود یک ماهه در اروپا در دسترس هستند

6. They flew over the unlimited reaches of the Arctic.

[ترجمه ترگمان]آن ها از مرز نامحدود قطب شمال پرواز کردند
[ترجمه گوگل]آنها بیش از حد نامحدود قطب شمال پرواز کردند

7. An unlimited number of copies can still be made from the original.

[ترجمه ترگمان]تعداد نامحدودی کپی نیز می تواند از اصل ساخته شود
[ترجمه گوگل]تعداد نسخه های نامحدود هنوز هم می تواند از اصل ساخته شده است

8. I have unlimited potential.

[ترجمه ترگمان]من پتانسیل نامحدود دارم
[ترجمه گوگل]من پتانسیل نامحدود دارم

9. You will be allowed unlimited access to the files.

[ترجمه ترگمان]شما اجازه دسترسی نامحدود به پرونده ها رو دارید
[ترجمه گوگل]به شما اجازه دسترسی نامحدود به فایل ها داده می شود

10. This new technology opens up almost unlimited possibilities.

[ترجمه ترگمان]این تکنولوژی جدید تقریبا امکانات نامحدودی را ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]این تکنولوژی جدید فرصت های تقریبا نامحدود را باز می کند

11. The court has the power to impose an unlimited fine for this offence.

[ترجمه ترگمان]دادگاه این قدرت را دارد که یک جریمه نامحدود برای این جرم تحمیل کند
[ترجمه گوگل]دادگاه مجاز است که جریمه نامحدودی را برای این جرم اعمال کند

12. The daily tariff includes accommodation and unlimited use of the pool and gymnasium.

[ترجمه ترگمان]تعرفه روزانه شامل محل اقامت و استفاده نامحدود از استخر و سالن ورزش است
[ترجمه گوگل]تعرفه روزانه شامل مسکن و استفاده نامحدود از استخر و سالن های ورزشی است

13. The pass allows unlimited travel on all public transport in the city.

[ترجمه ترگمان]این گذر زمان نامحدودی را برای حمل و نقل عمومی در شهر فراهم می آورد
[ترجمه گوگل]گذر اجازه می دهد تا سفر نامحدود در تمام حمل و نقل عمومی در شهرستان

14. Look for a car hire agreement that offers unlimited mileage.

[ترجمه ترگمان]به دنبال یک توافقنامه استخدام اتومبیل باشید که مسافت سنج گاز و یا بنزین نامحدود داشته باشد
[ترجمه گوگل]به دنبال یک قرارداد اجاره ماشین هستید که مسافت پیموده نامحدود را ارائه می دهد

unlimited power

قدرت نامحدود

unlimited space

فضای بیکران

پیشنهاد کاربران

نامحدود

در برخی جملات به معنی رایگان
به عنوان مثال unlimited coffee

بیکران

کلمات دیگر: