1. The words he said were his unfeigned, honest feelings.
[ترجمه ترگمان]کلمات معصومانه و صادقانه او بود
[ترجمه گوگل]سخنان او گفت که بی صدا و احساسات صادقانه بود
2. Their hosts received them with unfeigned pleasure.
[ترجمه ترگمان]میزبان با لذت unfeigned آن ها را پذیرایی کرد
[ترجمه گوگل]میزبان آنها را با لذت بی نظیر دریافت کرد
3. He showed unfeigned satisfaction at his friend's success.
[ترجمه ترگمان]او از موفقیت دوستش لذت اشکاری نشان داد
[ترجمه گوگل]او رضایت بی نظیر را در موفقیت دوستش نشان داد
4. Her interest in people was unfeigned.
[ترجمه ترگمان]علاقه او به مردم بدون تبعیض بود
[ترجمه گوگل]علاقه اش به مردم بی اعتبار بود
5. The letter began by expressing the writer's unfeigned joy atd'Urberville's conversion, and thanked him for his kindness in communicating with the parson on the subject.
[ترجمه ترگمان]نامه با بیان شور و شوق اشکاری نویسنده از تبدیل Urberville s شروع شد و از او به خاطر kindness در ارتباط با کشیش در موضوع تشکر کرد
[ترجمه گوگل]این نامه با بیان بیان شادی نامعلوم نوازنده �ادوآربریل� آغاز شد و از لطف او در برقراری ارتباط با سرپرست در این موضوع تشکر کرد
6. When I call to remembrance the unfeigned faith that is in thee, which dwelt first in thy grandmother Lois, and thy mother Eunice; and I am persuaded that in thee also.
[ترجمه ترگمان]وقتی زنگ زدم به یاد آوردن ایمان معصومانه که در تو وجود دارد، که اول در مادربزرگت، و مادر تو یون یس زندگی می کند، و من هم این را به تو هم متقاعد می کنم
[ترجمه گوگل]وقتی به یاد آوردن ایمان بی قید و شرطی که در تو وجود دارد، اولین بار در مادربزرگ لوئیس و مادر تو یونس زندگی می کردم؛ و من متقاعد شده ام که در تو نیز هستم
7. You are the real good man and unfeigned.
[ترجمه ترگمان]تو مرد خوب و بی ریا هستی
[ترجمه گوگل]شما مرد واقعی و بی حوصله هستید
8. To his unfeigned astonishment the questions were answered promptly, simply, and decisively, and when the interview was ended my companion naively expressed his wonderment.
[ترجمه ترگمان]وقتی مصاحبه پایان یافت، به سادگی و با قاطعیت پاسخ دادند، و وقتی مصاحبه به پایان رسید، رفیق من با سادگی و سادگی او را نشان داد
[ترجمه گوگل]به شگفتی بی نظیرش سوالات به سرعت، به سادگی و قاطعانه پاسخ داده شد و وقتی که مصاحبه به پایان رسید، همراهان من به طرز ساده ای شگفتی خود را بیان کردند
9. Greet sb with unfeigned pleasure, delight, sympathy, etc.
[ترجمه ترگمان]سلام کردن به حالت sb با لذت، لذت، همدردی و غیره
[ترجمه گوگل]صبح بخیر با لذت بی نظیر، لذت، همدردی و غیره
10. Unfeigned, fervent love through the Spirit should be the chief token of a true conversion.
[ترجمه ترگمان]عشق آتشین و پرشور از طریق روح باید نشانه اصلی یک تبدیل واقعی باشد
[ترجمه گوگل]عشق بی رحمانه، عشق حقیقی از طریق روح باید علامت اصلی تبدیل واقعی باشد
11. Now the end of the commandment is charity, from a pure heart, and a good conscience, and an unfeigned faith.
[ترجمه ترگمان]اینک پایان فرمان از یک قلب پاک و یک وجدان پاک و یک ایمان معصومانه است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر پایان فرمان، خیریه است، از یک قلب خالص، یک وجدان خوب و یک ایمان بی قید
12. When there is a matter that requires definite prayer, pray till you believe God, until with unfeigned lips you can thank Him for the answer.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که یک ماده وجود دارد که نیاز به نماز مشخص دارد، دعا کنید تا خدا را باور کنید، تا زمانی که با لبان unfeigned می توانید از او برای پاسخ تشکر کنید
[ترجمه گوگل]هنگامی که موضوعی است که نیاز به نماز مشخص دارد، دعا کنید تا به خدا اعتقاد داشته باشید، تا زمانی که با لبهای بی ادعا بتوانید از او برای جوابش تشکر کنید
13. For its realistic and colorful depiction of life, that is appropriate and unfeigned.
[ترجمه ترگمان]برای توصیف واقع گرایانه و رنگارنگ آن از زندگی، که مناسب و صادقانه است
[ترجمه گوگل]برای تصویر واقعی و رنگارنگی از زندگی، آن مناسب و بی ادب است
14. Dai: Many things are presentational. But it is hard to judge which is more unfeigned.
[ترجمه ترگمان]دای: بسیاری از چیزها presentational هستند اما قضاوت درباره این موضوع برای او دشوار است
[ترجمه گوگل]دای بسیاری از چیزها در حال نمایش هستند اما سخت است که قضاوت کنی که بیشتر نامطلوب است