کلمه جو
صفحه اصلی

undertone


معنی : ته رنگ، رنگ کمرنگ، تهصدا، موجود در زمینه
معانی دیگر : فرو نواخت (در برابر: فراز نواخت overtone)، (مجازی) سایه، هاله، فحوا، لحن، زیر چم، معنی زیرین یا ثانوی

انگلیسی به فارسی

ته رنگ، رنگ کمرنگ، ته صدا، موجود در زمینه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a low or subdued sound, esp. of the voice.

(2) تعریف: an underlying quality, mood, or the like.

- an undertone of fear
[ترجمه ترگمان] صدایی از ترس
[ترجمه گوگل] احساس ترس

(3) تعریف: a subdued or underlying color.

- pink with an undertone of brown
[ترجمه ترگمان] صورتی رنگ به رنگ قهوه ای
[ترجمه گوگل] صورتی با زیر بوته قهوه ای

• subdued sound, murmur, faint background noise; underlying feeling, connotation, suggestion; subdued tone of color
if you say something in an undertone, you say it very quietly.
if something has undertones of a particular kind, it suggests ideas or attitudes of this kind without expressing them directly.

مترادف و متضاد

ته رنگ (اسم)
tint, tincture, undertone

رنگ کمرنگ (اسم)
undertone

تهصدا (اسم)
undertone

موجود در زمینه (اسم)
undertone

suggestion, whisper


Synonyms: association, atmosphere, buzz, connotation, feeling, flavor, hint, hum, implication, low tone, mumble, murmur, mutter, overtone, rumor, tinge, touch, trace, undercurrent


جملات نمونه

1. "What d'you think?" she asked in an undertone.
[ترجمه ترگمان]تو چی فکر می کنی؟ او زیر لب پرسید
[ترجمه گوگل]'چه فکر میکنی؟' او در زیر سوت زده پرسید:

2. There was an undertone of sadness in her letter.
[ترجمه ترگمان]در نامه اش صدای غمگینی به گوش رسید
[ترجمه گوگل]در نامه او، احساس ناراحتی وجود داشت

3. Freddie muttered something to me in an undertone.
[ترجمه ترگمان]فردی زیر لب چیزی به من گفت
[ترجمه گوگل]فردی چیزی را به من تعارف کرد

4. 'I must leave now,' he said in an undertone.
[ترجمه ترگمان]آهسته گفت: باید برم
[ترجمه گوگل]او می گوید: 'من باید اکنون ترک کنم '

5. It was a comedy act with an undertone of cruelty.
[ترجمه ترگمان]این یک نمایش کمدی بود با صدای cruelty
[ترجمه گوگل]این یک عمل کمدی با زیرکی ظلم بود

6. His soft words contained an undertone of warning.
[ترجمه ترگمان]کلمات ملایم او حاکی از هشدار بود
[ترجمه گوگل]کلمات نرم افزاری او حاوی هشدار است

7. There was an undertone of excitement among the passengers.
[ترجمه ترگمان]در میان مسافران شور و هیجان وجود داشت
[ترجمه گوگل]احساس خستگی در میان مسافران وجود داشت

8. I pointed out to Sherlock in an undertone.
[ترجمه ترگمان]من زیر لب به شرلوک اشاره کردم
[ترجمه گوگل]من به شرلوک اشاره کردیم

9. There was an unmistakable undertone of nationalist resentment in many of their remarks.
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از اظهارنظرهای آنان نوعی کینه و رنجش وجود داشت
[ترجمه گوگل]در بسیاری از اظهارات خود، ناخودآگاه احساس ناامیدی ناسیونالیستی وجود داشت

10. I love this scent. It has a powdery undertone.
[ترجمه ترگمان] من عاشق این بو هستم رنگ پودری خاصی داره
[ترجمه گوگل]من این عطر را دوست دارم این یک پودری است

11. There was an undertone of bitterness in his words.
[ترجمه ترگمان]لحن تلخی داشت
[ترجمه گوگل]در سخنانش یک تکه تلخ وجود داشت

12. He replied, laughing but with a undertone of regret.
[ترجمه ترگمان]او با خنده ای که حاکی از افسوس بود جواب داد:
[ترجمه گوگل]او با خنده گفت اما با ترس از پشیمانی

13. It was this profound and continual undertone that gave the clergyman his most appropriate power.
[ترجمه ترگمان]این صدای عمیق و مداوم بود که به کشیش بیش ترین قدرت را می داد
[ترجمه گوگل]این این عمیق و پیوسته بود که روحانی را مناسب ترین قدرت خود قرار داد

14. The noise occultation was significant, and the undertone was the easiest one to be occulted.
[ترجمه ترگمان]روش آکالتیشن رادیویی معنی دار بود و the راحت ترین کسی بود که ازش استفاده کرد
[ترجمه گوگل]انحطاط سر و صدا معنی دار بود، و ناخودآگاه ساده ترین آن بود که در آن محاصره شود

15. She can always smell undertone of potions and hopelessness.
[ترجمه ترگمان]همیشه بوی معجون و ناامیدی رو استشمام می کنه
[ترجمه گوگل]او همیشه می تواند بوی سمی و ناامیدی بوی دهد

پیشنهاد کاربران

رنگ و بو

مشخصه پنهانی


کلمات دیگر: