کلمه جو
صفحه اصلی

uncoordinated


معنی : ناهماهنگ
معانی دیگر : ناهماهنگ

انگلیسی به فارسی

ناهماهنگ


عدم هماهنگی، ناهماهنگ


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of coordinated.

• not coordinated
if you are unco-ordinated, you do not have proper control over your movements and they are not graceful or smooth.
if an action or process is unco-ordinated, it has not been properly planned or organized, which usually results in a lack of success.

مترادف و متضاد

awkward, clumsy


ناهماهنگ (صفت)
disharmonic, uncoordinated, disharmonious

Synonyms: all thumbs, bumbling, bungling, butterfingered, gawkish, gawky, graceless, heavy-handed, klutzy, like a bull in a china shop, lumbering, not agile, stumbling, unadept, ungainly, ungraceful, unhandy, unskillful


جملات نمونه

1. They were unsteady on their feet and rather uncoordinated.
[ترجمه ترگمان]آن ها روی پاهای خود خم شده بودند و کمی ناهماهنگ به نظر می رسیدند
[ترجمه گوگل]آنها روی پای خود ناهموار بودند و نه هماهنگ

2. The marketing campaign was an uncoordinated effort by several different departments.
[ترجمه ترگمان]فعالیت بازاریابی یک تلاش ناهماهنگ از سوی چندین دپارتمان مختلف بود
[ترجمه گوگل]کمپین بازاریابی تلاش های ناگسستنی چندین اداره مختلف بود

3. She was clumsy and uncoordinated as a girl.
[ترجمه ترگمان]مانند یک دختر، زشت و uncoordinated بود
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک دختر غیرممکن و غیر هماهنگ بود

4. Government action has been half-hearted and uncoordinated.
[ترجمه ترگمان]عمل دولت half و ناهماهنگ بود
[ترجمه گوگل]اقدام دولت ناسازگار و غیر هماهنگ است

5. Suppose you are the most uncoordinated person in California.
[ترجمه ترگمان]فرض کنید شما the فرد در کالیفرنیا هستید
[ترجمه گوگل]فرض کنید شما بیشترین افراد ناسازگار در کالیفرنیا هستید

6. Most are basically uncoordinated in that their planning probably represents the outcome of good fortune or minimal management.
[ترجمه ترگمان]اکثر آن ها اساسا ناهماهنگ هستند در این که برنامه ریزی آن ها احتمالا نشان دهنده نتیجه ثروت خوب یا حداقل مدیریت است
[ترجمه گوگل]اکثر آنها اساسا در هماهنگی نیستند که برنامه ریزی آنها احتمالا نتیجه ثروت یا مدیریت کمینه است

7. He was uncoordinated, moving his arms through the air and pointing at nothing in particular.
[ترجمه ترگمان]هماهنگ بود، دست هایش را در هوا تکان می داد و به هیچ چیز خاصی اشاره نمی کرد
[ترجمه گوگل]او غیر هماهنگ بود، سلاح هایش را از طریق هوا پخش می کرد و به طور خاص اشاره نمی کرد

8. I was always too uncoordinated to be good at tennis.
[ترجمه ترگمان]من همیشه خیلی ناهماهنگ بودم که تو تنیس خوب باشم
[ترجمه گوگل]من همیشه هماهنگ نبودم که در تنیس خوب باشم

9. But such stresses are caused by uncoordinated movements which accelerate the process of ageing.
[ترجمه ترگمان]اما این فشار ناشی از حرکات ناهماهنگ است که فرآیند سالمندی را تسریع می کند
[ترجمه گوگل]اما چنین تنش هایی ناشی از حرکات غیر هماهنگ است که روند پیری را تسریع می کند

10. It suddenly moved, walking in an uncoordinated and jerking movement, straight towards her.
[ترجمه ترگمان]ناگهان تکانی به خود داد و تکانی به خود داد و به سمت او حرکت کرد
[ترجمه گوگل]به طور ناگهانی حرکت کرد، پیاده روی در یک جنبش غیر هماهنگ و تکان دهنده، به راست به سمت او

11. Consultancies are often uncoordinated and repetitive.
[ترجمه ترگمان]Consultancies اغلب ناهماهنگ و تکراری هستند
[ترجمه گوگل]مشاوره اغلب غیر هماهنگ و تکراری است

12. For investors uncoordinated monetary policy exIt'strategy could open up promising trades particularly in foreign - exchange markets.
[ترجمه ترگمان]برای سرمایه گذاران ناهماهنگ سیاست پولی uncoordinated می تواند معاملات امیدبخش را به خصوص در بازارهای ارز خارجی باز کند
[ترجمه گوگل]برای سرمایه گذاران بی سابقه سیاست های پولی exIt'strategy می تواند معاملات امیدوار کننده را به خصوص در بازارهای ارز خارجی

13. Uncoordinated scheduling often resulted in conflicting games.
[ترجمه ترگمان]برنامه ریزی uncoordinated اغلب منجر به بازی متناقض می شود
[ترجمه گوگل]برنامه ریزی غیر هماهنگ شده اغلب منجر به بازی های متضاد می شود

14. Our system of uncoordinated, sequential visits to multiple providers, physicians, departments, and specialties works against value.
[ترجمه ترگمان]سیستم Our، بازدید متوالی از ارائهکنندگان، پزشکان، دپارتمان ها، و تخصص های متعدد در برابر ارزش کار می کند
[ترجمه گوگل]سیستم ما از بازدیدکنندگان غیرمسئولانه و پیوسته به چند ارائه دهندگان، پزشکان، ادارات و تخصصها علیه ارزش کار می کند

15. An uncoordinated turn towards the runway before landing can lead to an unintentional spin.
[ترجمه ترگمان]حرکت uncoordinated به سمت باند قبل از فرود می تواند منجر به چرخش ناخواسته شود
[ترجمه گوگل]چرخش غیر هماهنگ به سوی باند قبل از فرود می تواند منجر به چرخش ناخواسته شود

پیشنهاد کاربران

نامتعادل

( در شیمی ) غیر کوئوردینانسی

غیر کئوردینه ( شیمی )


کلمات دیگر: