کلمه جو
صفحه اصلی

ungrateful


معنی : ناسپاس، ناخوش آیند، حق ناشناس، نمک بحرام
معانی دیگر : ناخوش ایند

انگلیسی به فارسی

ناسپاس، حق ناشناس، نمک بحرام، ناخوش ایند


ناسپاس، حق ناشناس، نمک بحرام، ناخوش آیند


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: ungratefully (adv.), ungratefulness (n.)
• : تعریف: not thankful for or appreciative of benefits or favors received.
متضاد: appreciative, grateful, thankful

• thankless, unappreciative
if someone is ungrateful, they do not show gratitude for something that has been given to them or done for them.

مترادف و متضاد

ناسپاس (صفت)
recreant, disloyal, ungrateful, ingrate, thankless

ناخوش آیند (صفت)
unsavory, unpleasant, ungrateful, distasteful, unwelcome, undesirable

حق ناشناس (صفت)
ungrateful, ingrate, thankless

نمک بحرام (صفت)
ungrateful

not appreciative


Synonyms: careless, demanding, dissatisfied, faultfinding, forgetful, grasping, grumbling, heedless, ingrate, insensible, oblivious, self-centered, selfish, thankless, unappreciative, unmindful, unnatural, unthankful


Antonyms: appreciative, grateful, thankful


جملات نمونه

1. I won't give her any more if she's ungrateful.
[ترجمه ترگمان]اگر ناسپاس است، دیگر او را به او نخواهم داد
[ترجمه گوگل]اگر او نادان باشد، دیگر او را نخواهم بخشید

2. "Curse you,you ungrateful creature!"he cried in anger.
[ترجمه ترگمان]لعنت به تو، ای مخلوق ناسپاس! او با عصبانیت فریاد زد:
[ترجمه گوگل]'شما را لعنت کن، شما هستی نادان!' او خشمگین گریه کرد

3. I thought it was rather ungrateful.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کردم که این خیلی ناسپاس است
[ترجمه گوگل]من فکر کردم که آن را ناکارآمد بود

4. I don't wish to seem ungrateful, but it's not quite what I expected.
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم ناسپاسی کنم، اما این چیزی نیست که انتظارش را داشتم
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم به نظر بی کفایتی، اما این چیزی نیست که من انتظار داشتم

5. What an ungrateful man.
[ترجمه ترگمان]چه آدم ناسپاس است!
[ترجمه گوگل]چه مرد ناسپاس

6. After all I had done, she was still ungrateful.
[ترجمه ترگمان]بعد از آن همه کاری که کردم، او هنوز ناسپاس بود
[ترجمه گوگل]بعد از تمام کارهایم، او هنوز ناکام بود

7. At the risk of sounding ungrateful, I must refuse your offer.
[ترجمه ترگمان]به خاطر ناسپاس بودن، من پیشنهاد شما را رد می کنم
[ترجمه گوگل]در معرض خطر ناسپاس، باید پیشنهاد شما را رد کنم

8. And it wasn't as if she was ungrateful for the financial assistance through college.
[ترجمه ترگمان]و به نظر نمی رسید که او به خاطر کمک های مالی در دانشکده، ناسپاس است
[ترجمه گوگل]و این به نظر نمی رسید که برای کمک مالی از طریق کالج نادیده بگیرد

9. The same survey also says that ungrateful employers leave nearly all travel arrangements to their secretaries with scarcely a word of thanks.
[ترجمه ترگمان]همین نظرسنجی همچنین می گوید که کارفرمایان ناسپاس تقریبا تمام ترتیبات سفر را به secretaries واگذار می کنند که به ندرت از آن ها تشکر می کنند
[ترجمه گوگل]همان نظرسنجی همچنین می گوید که کارفرمایان نافرجام تقریبا تمام ترتیبات سفر را به منشی های خود می رسانند و به ندرت یک کلمه از لطف می کنند

10. Truly I should be ungrateful if I failed to mourn for the man who gave me my lovely heart.
[ترجمه ترگمان]واقعا اگر برای مردی که قلب دوست داشتنی من را به من می داد، ناسپاسی کنم
[ترجمه گوگل]درست است که من باید ناسپاس باشم، اگر برای کسی که قلب دوست داشتنی را به من داد، ناراحت شدم

11. Indeed, the governments of the region seem quite ungrateful when the well-meaning secretary of state turns up on their doorsteps.
[ترجمه ترگمان]در واقع، وقتی که وزیر امور خارجه در جلوی در ورودی خود ظاهر می شود، دولت های منطقه بسیار ناسپاس به نظر می رسند
[ترجمه گوگل]در واقع، دولت های منطقه به نظر می رسد کاملا نادان است، زمانی که وزیر معارف خوب به نظر می رسد در آستانه خود

12. When she grows up, she should have such ungrateful children!
[ترجمه ترگمان]وقتی بزرگ شد باید بچه ناسپاس داشته باشد!
[ترجمه گوگل]وقتی او رشد می کند، باید چنین کودکان نادان را داشته باشد!

13. Class divisions have reappeared: private entrepreneurs grumble that ungrateful workers have forgotten how bad things were a year ago.
[ترجمه ترگمان]بخش های کلاس دوباره ظاهر شده اند: کارآفرینان خصوصی شکایت کرده اند که کارگران نمک نشناس این موضوع را فراموش کرده اند که یک سال پیش چقدر بد بودند
[ترجمه گوگل]تقسیمات طبقاتی کارآفرینان خصوصی دوباره ظاهر شده اند که کارگران ناسپاس فراموش کرده اند که چقدر بد یک سال پیش بود

14. Hanson could make an upstart drummer feel ungrateful if he tried to walk away from a kindness.
[ترجمه ترگمان]او نیز اگر می خواست از یک مهربانی دور شود، یک طبال شرم آور می توانست احساس ناسپاسی کند
[ترجمه گوگل]هانسون می تواند یک درامر پرشور را احساس کند ناسپاس است اگر او سعی در دور از مهربانی داشته باشد

15. I don't mean to sound ungrateful, but I really don't need any help.
[ترجمه ترگمان]نمی خواهم ناسپاسی کنم، اما واقعا نیازی به کمک ندارم
[ترجمه گوگل]منظورم این نیست که نادیده بگیرم، اما واقعا نیازی به کمک ندارم

پیشنهاد کاربران

بدبختانه

قدر نشناس

نمک نشناس


کلمات دیگر: