کلمه جو
صفحه اصلی

vehement


معنی : غضبناک
معانی دیگر : پرشور، پراحساسات، پرحرارت، آتشین، حاد، ستهم، شدید، سخت، vehemently تند، با حرارت زیاد

انگلیسی به فارسی

( vehemently ) تند، شدید، با حرارت زیاد، غضبناک


شگفت انگیز، شدید، تند، با حرارت زیاد، غضبناک


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: vehemently (adv.), vehemence (n.)
(1) تعریف: intensely emotional; impassioned; heated.
مترادف: ardent, fervid, fierce, heated, impassioned, passionate
متضاد: apathetic, mild
مشابه: burning, emotional, emphatic, fervent, fiery, furious, hot, intense, violent, warm

- They were surprised by her vehement refusal to answer the question.
[ترجمه ترگمان] از امتناع شدید او برای جواب دادن به سوال تعجب کردند
[ترجمه گوگل] آنها از این که امتناع خود را برای پاسخ به این سوال سوگند خوردند شگفت زده شدند

(2) تعریف: extremely forceful, vigorous, or energetic; very strong.
مترادف: energetic, impetuous, vigorous
مشابه: ardent, fierce, forceful, furious, intense, powerful, strong, trenchant

- The audience made their desire known by a vehement stomping of feet.
[ترجمه ترگمان] حضار هوس خود را از روی شور و حرارت شدید پا خواستند
[ترجمه گوگل] تماشاگران با تمسخر پاها، میل خود را به نمایش می گذارند

• fervent, impassioned; intense, strong
someone who is vehement has strong feelings or opinions and expresses them forcefully.

مترادف و متضاد

غضبناک (صفت)
wroth, wrathful, enraged, vehement

passionate, opinionated


Synonyms: angry, ardent, concentrated, delirious, desperate, eager, earnest, emphatic, enthusiastic, exquisite, fervent, fervid, fierce, fiery, forceful, forcible, frantic, furious, hearty, heated, hopped up, hot, hyper, impassioned, impetuous, inflamed, intense, lively, on the make, potent, powerful, pronounced, rabid, strong, terrible, vicious, violent, wild, zealous


Antonyms: apathetic, indifferent, unpassionate


جملات نمونه

a vehement debate

یک بحث پرشور


his vehement speeches against slavery

سخنرانی‌های پرشور او علیه بردگی


1. vehement suspicion
سوظن شدید

2. a vehement debate
یک بحث پرشور

3. his vehement speeches against slavery
سخنرانی های پرشور او بر علیه بردگی

4. the audience's vehement applause
کف زدن و تحسین پراحساسات حضار

5. Despite vehement opposition from his family, he quit school and became an actor.
[ترجمه ترگمان]علی رغم مخالفت شدید خانواده اش، او مدرسه را ترک کرد و بازیگر شد
[ترجمه گوگل]با وجود مخالفت شدید خانواده اش، او را ترک کرد و به عنوان یک بازیگر تبدیل شد

6. Despite vehement opposition, the Act became law.
[ترجمه ترگمان]علی رغم مخالفت های شدید، این قانون به قانون تبدیل شد
[ترجمه گوگل]علی رغم مخالفت شدید، قانون قانون تبدیل شد

7. He had been vehement in his opposition to the idea.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]او در مخالفت خود با این ایده بسیار مشتاق بود

8. One vehement critic is Michael Howard.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]یک منتقد شگرف مایکل هاوارد است

9. They launched a vehement attack on the government's handling of environmental issues.
[ترجمه ترگمان]آن ها حمله شدید به اداره امور زیست محیطی را آغاز کردند
[ترجمه گوگل]آنها یک حمله شدیدی به مدیریت دولت در زمینه مسائل زیست محیطی انجام دادند

10. However, negotiations were broken off owing to the vehement opposition of anti-abortion Republicans, supported by Sununu.
[ترجمه ترگمان]با این حال، مذاکرات به خاطر مخالفت شدید جمهوری خواهان سقط جنین، که توسط Sununu حمایت می شدند، قطع شد
[ترجمه گوگل]با این حال، مذاکرات به دلیل مخالفت شدید جمهوریخواهان ضد سقط جنین، که توسط Sununu پشتیبانی می شود، قطع شدند

11. He could be vehement in denunciation.
[ترجمه ترگمان] اون می تونه از این اتهام عصبانی باشه
[ترجمه گوگل]او می تواند محکوم باشد

12. The neighbours of the four involved families were vehement that there was nothing like this going on.
[ترجمه ترگمان]همسایگان چهار خانواده درگیر شدید بودند که هیچ چیز مثل این ادامه ندارد
[ترجمه گوگل]همسایگان چهار خانواده که درگیر آن بودند شگفت زده شدند که هیچ چیز مثل این نیست

13. The President became vehement in his remonstration.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور سخت خشمگین شد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور در تحقق این موضوع شدید شد

14. He waxed vehement about dinosaurs and extinction, about continental drift and the good old Galapagos finch.
[ترجمه ترگمان]او به شدت در مورد دایناسورها و انقراض، در مورد انحراف قاره ای و سهره Galapagos پیر به شدت پافشاری کرد
[ترجمه گوگل]او در مورد دایناسورها و انقراض، در مورد رانش قاره ای و ناهار گالاپاگوس قدیمی خوب، عجله کرد

the audience's vehement applause

کف زدن و تحسین پراحساسات حضار


He vehemently denied their accusations.

اتهامات آن‌ها را به‌شدت رد کرد.


vehement suspicion

سوءظن شدید


پیشنهاد کاربران

دو آتشه

عصبانی ( شدید )

محکم، قوی، قاطع

پرحرارت و آتشین و قاطع ( صفت )

قاطع
سفت و سخت
محکم
تند
شدید
آتشین

بلند و رسا ادا کردن


کلمات دیگر: