1. This new project will take us into uncharted territory.
[ترجمه ترگمان]این پروژه جدید ما را به یک قلمرو ناشناخته تبدیل خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این پروژه جدید ما را به قلمرو ناشناس معرفی می کند
2. The ship had drifted into uncharted waters.
[ترجمه ترگمان]کشتی به آب های کشف نشده رفته بود
[ترجمه گوگل]کشتی به آب های ناشناخته رفته بود
3. Carter's fourth album definitely moves into uncharted territory.
[ترجمه ترگمان]آلبوم چهارم کارتر به طور حتم به قلمرو نامعلومی منتقل می شود
[ترجمه گوگل]آلبوم چهارم کارتر قطعا به سرزمین ناشناخته حرکت می کند
4. This type of work is uncharted territory for us.
[ترجمه ترگمان]این نوع کار برای ما یک قلمرو ناشناخته است
[ترجمه گوگل]این نوع کار برای ما ناحق است
5. They set off into the country's uncharted interior.
[ترجمه ترگمان]آن ها وارد فضای خالی نشده این کشور شدند
[ترجمه گوگل]آنها در داخل کشور بی نظیر قرار می گیرند
6. I was moving into uncharted territory with this relationship.
[ترجمه ترگمان]من با این رابطه به یه سرزمین ناشناخته نقل مکان کردم
[ترجمه گوگل]من با این رابطه به سرزمین ناشناخته حرکت کردم
7. The party is sailing in uncharted waters .
[ترجمه ترگمان]حزب در آب های کشف نشده سفر می کند
[ترجمه گوگل]حزب در آب های ناشناخته قایقرانی است
8. The ship hit an uncharted rock.
[ترجمه ترگمان]کشتی به یک صخره ناشناخته برخورد کرده
[ترجمه گوگل]کشتی به یک سنگ ناشناخته رسید
9. Prosecution lawyers face a daunting obstacle-race across uncharted territory.
[ترجمه ترگمان]وکلای دادستانی با یک مسابقه با مانع بزرگ روبرو هستند - که در آن منطقه کشف نشده است
[ترجمه گوگل]وکلای دادستانی با یک مانع وحشتناک در سراسر قلمرو ناشناخته مواجه هستند
10. This uncharted section was finally penetrated after arduous effort in 1983 and the mystery of the missing link solved.
[ترجمه ترگمان]این بخش ناشناخته در نهایت بعد از تلاش سخت در سال ۱۹۸۳، به دست آمد و معمای حلقه گم شده حل شد
[ترجمه گوگل]در نهایت این بخش ناشناخته بعد از تلاش شدید در سال 1983 نفوذ کرد و رمز و راز پیوند گمشده حل شد
11. Such a move, however, was into uncharted waters fraught with dangers and complexities.
[ترجمه ترگمان]با این حال، چنین حرکتی در آب های ناشناخته همراه با خطرات و پیچیدگی های موجود بود
[ترجمه گوگل]با این وجود چنین حرکتی به آبهای ناشناخته پر از خطرات و پیچیدگی ها بود
12. The financial system may be about to enter uncharted territory.
[ترجمه ترگمان]سیستم مالی ممکن است در شرف ورود به قلمرویی ناشناخته باشد
[ترجمه گوگل]ممکن است سیستم مالی در قلمرو ناشناخته وارد شود
13. And instead of heading off into uncharted waters, Shyamalan has positively invited comparisons with his previous opus.
[ترجمه ترگمان]و به جای آن که به سمت آب های ناشناخته برود، Shyamalan به طور مثبت مقایسه ها را با اثر قبلی خود دعوت کرده است
[ترجمه گوگل]و به جای رفتن به آب های ناشناخته، شیعلان به طور مثبت مقایسه های خود را با اووس قبلی خود دعوت کرده است
14. Clearly the 49ers are sailing in uncharted waters.
[ترجمه ترگمان]واضح است که ۴۹ ers در آب های نامشخصی شنا می کنند
[ترجمه گوگل]واضح است که 49 نفر در آب های نا مشخص نشان می دهند