1. The glider uncoupled from the tow plane.
[ترجمه ترگمان]گلایدر از دو هواپیما فرار کرد
[ترجمه گوگل]هواپیمای بدون سرنشین از هم جدا شده است
2. The engine had been uncoupled from the rest of the train.
[ترجمه ترگمان]صدای موتور ماشین از بقیه قطار به گوش می رسید
[ترجمه گوگل]موتور از بقیه قطار جدا شده بود
3. Evidence suggests that the private car was deliberately uncoupled.
[ترجمه ترگمان]شواهد حاکی از آن است که خودروی شخصی عمدا مورد استفاده قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]شواهد نشان می دهد که ماشین خصوصی عمدا جدا شده است
4. Some one uncoupled that car at Cartier and rigged some way of pulling it out of the station into the darkness before releasing it.
[ترجمه ترگمان]کسی که در Cartier کار می کرد و راهی برای بیرون کشیدن آن از ایستگاه به تاریکی داده بود پیش از آن که آن را آزاد کند
[ترجمه گوگل]بعضی از این ماشین ها را در Cartier جدا کرد و برخی از راه ها را قبل از انتشار آن از ایستگاه به تاریکی کشید
5. And Joe Bowie remains the odd man out, uncoupled at the end.
[ترجمه ترگمان]و جو مانگ مرد عجیب و غریبی است که در آخر کار می کند
[ترجمه گوگل]و جو بووی مرد عجیب و غریب باقی می ماند، در انتهای جدا شده است
6. With Eclipse, you can physically uncouple the Batch functionality from the main engine.
[ترجمه ترگمان]با کسوف، شما می توانید به طور فیزیکی قابلیت دسته ای را از موتور اصلی به دست آورید
[ترجمه گوگل]با استفاده از Eclipse، شما می توانید عملکرد دسته ای را از موتور اصلی جدا کنید
7. At suitable intervals, they would uncouple to travel the remainder of the journey with their own driver.
[ترجمه ترگمان]در فواصل زمانی مناسب می توانستند بقیه سفر را با راننده خود سفر کنند
[ترجمه گوگل]در فواصل مناسب، آنها با هم راننده خود باقی مانده از سفر را جدا می کنند
8. Notifier makes it possible to uncouple senders and receivers ( subscribers ) of messages.
[ترجمه ترگمان]Notifier امکان پذیر ساختن فرستنده و گیرنده (مشترکان)پیام ها را ممکن می سازد
[ترجمه گوگل]اعلام کننده امکان جدا کردن فرستندگان و گیرندگان (مشترکین) پیام ها را فراهم می کند
9. With the coefficient of uncouple charge increasing, pressure of bore wall descended. The rate of pressure of bore wall decreased fastest when air-uncouple charge condition.
[ترجمه ترگمان]با افزایش ضریب هدایت uncouple، فشار دیوار به پایین سرازیر شد نرخ فشار بر روی دیوار دارای سریع ترین میزان زمانی است که شرایط بار هوا - uncouple افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]با افزایش ضریب بارگیری مجدد، فشار دیواره سوراخ افتاد نرخ فشار دیواره های سوراخ سریعتر از حالت شارژ هوا خنثی می شود
10. Notifier makes it possible to uncouple senders and receivers of messages.
[ترجمه ترگمان]Notifier امکان دسترسی به فرستنده و گیرنده پیام ها را ممکن می سازد
[ترجمه گوگل]اعلام کننده امکان جدا کردن فرستنده ها و گیرندگان پیام ها را فراهم می کند
11. So a single nerve cell PID uncoupling control method was proposed to uncouple the system coupling in laser excursion control process.
[ترجمه ترگمان]بنابراین یک روش کنترل PID با PID به منظور بهبود تزویج سیستم در فرآیند کنترل گردش لیزری پیشنهاد شد
[ترجمه گوگل]بنابراین یک روش کنترل جداشدن PID سلول عصبی برای جدا کردن اتصال سیستم در فرآیند کنترل غربالگری لیزر پیشنهاد شده است
12. The important thing to note is that when you uncouple NIK from TRAF3 action, its levels are not necessarily going to go up, but its function is going to be changed.
[ترجمه ترگمان]نکته مهم در این مورد این است که وقتی شما از اقدام TRAF۳ اجتناب می کنید، سطح آن لزوما بالا نخواهد رفت، اما عملکرد آن تغییر خواهد کرد
[ترجمه گوگل]مهم است که توجه داشته باشید این است که وقتی NIK را از عمل TRAF3 جدا کنید، سطوح آن لزوما افزایش نمی یابد، اما عملکرد آن تغییر می کند
13. The most effective way for powerplant-mounting system to obtain excellent vibration isolation performance is to uncouple the multi-degree-of-freedom vibrations as much as possible.
[ترجمه ترگمان]موثرترین راه برای سیستم سوار کردن با فرکانس بالا، دستیابی به عملکرد انزوای بسیار عالی است تا لرزش های چند درجه آزادی را تا حد امکان کاهش دهد
[ترجمه گوگل]موثرترین راه برای نصب سیستم قدرتمند برای به دست آوردن عملکرد جداسازی ارتعاشی عالی این است که حداکثر ارتعاش چند درجه ای آزادی را جدا کنید
14. For simplicity, a conventional approach in modeling subsurface transient flow in slopes is to uncouple the infiltration and runoff processes during a storm event.
[ترجمه ترگمان]برای سادگی، یک روش مرسوم در مدلسازی جریان گذرای زیر سطحی در شیب ها رسم کردن فرایندهای نفوذ و رواناب در طول یک رویداد توفانی است
[ترجمه گوگل]برای سادگی یک رویکرد متعارف در مدل سازی جریان گذرا زیر سطح در دامنه ها این است که فرآیندهای نفوذ و رواناب را در طی یک رویداد طوفان جدا کنیم