کلمه جو
صفحه اصلی

tearful


معنی : گریان، اشکبار
معانی دیگر : غم انگیز، همراه با گریه و زاری، گریه آور، اشک ریزان، در حال گریه

انگلیسی به فارسی

اشکبار، گریان


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: tearfully (adv.), tearfulness (n.)
(1) تعریف: full of or accompanied by tears; crying.
مترادف: lachrymose, teary, watery, weepy
متضاد: dry, dry-eyed, tearless
مشابه: dewy, drippy, moist

- Her husband's tearful expression told her there was no hope for their son.
[ترجمه ترگمان] چهره اشک آلود شوهرش به او گفت که هیچ امیدی برای پسرشان وجود ندارد
[ترجمه گوگل] اظهارات اشک شوهرش به او گفت که برای پسرش هیچ امیدی وجود ندارد
- She gave him a tearful apology.
[ترجمه ترگمان] به او عذر خواهی کرد
[ترجمه گوگل] او به عذر خواهی پریشان داد

(2) تعریف: causing or likely to cause tears; piteous; sad.
مترادف: affecting, emotional, heartrending, moving, pathetic, piteous, poignant, sad, touching
متضاد: cheerful
مشابه: maudlin, mawkish, sentimental

- The final scene of the play is the most tearful.
[ترجمه ترگمان] آخرین صحنه نمایش the است
[ترجمه گوگل] صحنه نهایی این بازی پریشان ترین است

• crying, weeping
someone who is tearful is crying or is about to cry.

مترادف و متضاد

گریان (صفت)
crying, tearful, weepy, moist

اشکبار (صفت)
watery, wet, tearful, lachrymose

crying, very upset


Synonyms: bawling, blubbering, blubbery, distressed, dolorous, in tears, lachrymose, lamentable, lamenting, moist, mournful, pathetic, pitiable, pitiful, poignant, sad, sniveling, sobbing, sorrowful, teary, watery, weeping, weepy, wet, whimpering, woeful


Antonyms: cheerful, happy


جملات نمونه

1. a tearful story
داستان گریه آور

2. He refused to listen to her tearful pleas.
[ترجمه ترگمان]از شنیدن التماس های اشک آلود او سر باز زد
[ترجمه گوگل]او حاضر به گوش دادن به درخواست های پریشانی اش نیست

3. He answered in a tearful voice.
[ترجمه ترگمان]با صدای گریان جواب داد:
[ترجمه گوگل]او در صدای پریشان پاسخ داد

4. The lawyer made a tearful plea to bias the jury.
[ترجمه ترگمان]وکیل اصرار کرد تا هیات منصفه رو تحت تاثیر قرار بده
[ترجمه گوگل]وکیل یک درخواست متزلزل به منصفه هیئت منصفه ارائه داد

5. We had a tearful parting at the airport.
[ترجمه ترگمان]در فرودگاه از هم خداحافظی کردیم
[ترجمه گوگل]ما در فرودگاه پراکنده بودیم

6. She suddenly became very tearful.
[ترجمه ترگمان]ناگهان اشک از چشمانش سرازیر شد
[ترجمه گوگل]او ناگهان خیلی پریشان شد

7. I felt quite emotional?almost tearful.
[ترجمه ترگمان]احساس خیلی احساسی داشتم؟ تقریبا اشک می ریخت
[ترجمه گوگل]من کاملا احساسی احساس کردم و تقریبا پریشانم

8. She made a tearful phone call to her family.
[ترجمه ترگمان] اون با خانوادش تماس گرفت
[ترجمه گوگل]او تماس تلفنی پریشان را به خانواده اش داد

9. John gently disengaged himself from his sister's tearful embrace.
[ترجمه ترگمان]جان با ملایمت خودش را از آغوش اشک های خواهرش جدا کرد
[ترجمه گوگل]جان به آرامی خود را از آغوش پریشان خواهر خود جدا کرد

10. He suddenly became very tearful.
[ترجمه ترگمان]ناگهان اشک از چشمانش سرازیر شد
[ترجمه گوگل]او ناگهان بسیار پریشان شد

11. You may feel tearful in situations where you feel conspicuous.
[ترجمه ترگمان]ممکن است در موقعیت هایی که احساس راحتی می کنید اشک بریزید
[ترجمه گوگل]در شرایطی که احساس می کنید آشکار است، ممکن است احساس پریشانی کنید

12. A tearful husband repeated calls for help in catching the fiend who battered his wife.
[ترجمه ترگمان]شوهر اشک شوق تقاضای کمک به دستگیری fiend را که همسرش را داغان کرده بود تکرار کرد
[ترجمه گوگل]یک همسر پریشان، خواستار کمک به داماد زنی شد که همسرش را ضرب و شتم کرد

13. Her tearful eyes brightened with interest.
[ترجمه ترگمان]چشم های اشک آلود او با علاقه برق زد
[ترجمه گوگل]چشمان پریشانش را با علاقه فراگرفته بود

14. Children often get fractious and tearful when tired.
[ترجمه ترگمان]کودکان اغلب وقتی خسته می شوند، کج خلق و گریان می شوند
[ترجمه گوگل]کودکان هنگام خستگی اغلب فریبنده و پریشان می شوند

a tearful story

داستان گریه‌آور


پیشنهاد کاربران

گریه آور


کلمات دیگر: