کلمه جو
صفحه اصلی

verdancy


معنی : خامی، سرسبزی، تازگی، حالت سبزی
معانی دیگر : حالت سبزی، تازگی، خامی، سرسبزی

انگلیسی به فارسی

حالت سبزی، تازگی، خامی، سرسبزی


انگلیسی به انگلیسی

• greenness, state of being covered in green plants; state of being inexperienced

مترادف و متضاد

خامی (اسم)
crudity, callowness, inexperience, verdancy

سرسبزی (اسم)
prosperity, flourish, verdancy, verdure

تازگی (اسم)
verdancy, novelty, maidenhood, recency

حالت سبزی (اسم)
verdancy


کلمات دیگر: