کلمه جو
صفحه اصلی

verisimilar


معنی : محتمل، بظاهر درست و حقیقی، دارای ظاهر حقیقی
معانی دیگر : درست نما، واقعی نما، راست مانند

انگلیسی به فارسی

محتمل، بظاهر درست و حقیقی، دارای ظاهر حقیقی


درست است، بظاهر درست و حقیقی، محتمل، دارای ظاهر حقیقی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: verisimilarly (adv.), verisimilarity (n.)
• : تعریف: appearing or seeming to be true or real; probable; likely.

- a verisimilar story
[ترجمه ترگمان] داستان verisimilar
[ترجمه گوگل] یک داستان واقعی

مترادف و متضاد

محتمل (صفت)
plausible, contingent, feasible, probable, likely, possible, most likely, odds-on, presumable, verisimilar

به ظاهر درست و حقیقی (صفت)
verisimilar

دارای ظاهر حقیقی (صفت)
verisimilar


کلمات دیگر: