کلمه جو
صفحه اصلی

unbeknownst


معنی : نادانسته، بنامعلوم، مجهول
معانی دیگر : unbeknown نادانسته، خارج از معلومات شخصی

انگلیسی به فارسی

( unbeknown ) نادانسته، بنام علوم، خارج از معلومات شخصی، مجهول


unbeknownst، مجهول، بنامعلوم، نادانسته


انگلیسی به انگلیسی

• unknown, without knowledge

مترادف و متضاد

نادانسته (صفت)
unbeknown, unbeknownst

بنامعلوم (قید)
unbeknownst

مجهول (قید)
unbeknownst

جملات نمونه

1. Unbeknownst to her father, she began taking dancing lessons.
[ترجمه آرش] بدون اینکه پدرش اطلاعی داشته باشه در کلاسهای رقص شرکت میکرد.
[ترجمه ترگمان]و بعد از این که آن ها را با پدرش آشنا کرد، شروع به رقصیدن کرد
[ترجمه گوگل]او از پدرش بی خبر بود، او شروع به گرفتن درس های رقص کرد

2. But unbeknownst to her, he had continued to write some checks.
[ترجمه ترگمان]اما بدون اینکه به او نگاه کند، به نوشتن چند تا چک ادامه داده بود
[ترجمه گوگل]اما بدون توجه به او، او ادامه داد تا برخی از چک ها را بنویسند

3. Unbeknownst to him, a Blue hunter-killer team was perched less than two miles away -- under cover and undetected.
[ترجمه ترگمان]و بدون توجه به اطلاع او، یک تیم شکاری آبی کم تر از دو مایل دورتر، تحت پوشش و پنهان شدن قرار داشت
[ترجمه گوگل]به او اطلاع داده نشده بود، یک تیم شکارچی آبی آبی که کمتر از دو مایل دورتر بود - تحت پوشش و ناشناخته بود

4. Unbeknownst to us, they cut themselves off from interaction that could help them develop a sense of reality.
[ترجمه ترگمان]اما بدون اطلاع ما، آن ها خود را از تعامل جدا می کنند که می تواند به آن ها کمک کند تا مفهوم واقعیت را توسعه دهند
[ترجمه گوگل]برای ما بی اطلاع است، آنها خود را از تعامل جدا می کنند، که می تواند به آنها کمک کند احساس واقعیت را توسعه دهند

5. And he was now teaching young Patsy, unbeknownst to his elder brothers, the rudiments of the noble art of self-defence.
[ترجمه ترگمان]و اکنون داشت به پتسی جوان یاد می داد که در مقابل برادر بزرگ ترش، آثار هنری اصیل دفاع از خود را نشان می داد
[ترجمه گوگل]و او در حال حاضر تدریس Patsy جوان را، که به برادران بزرگتر خود، بی رحم از هنر عامیانه دفاع از خود، بی اطلاع است

6. Unbeknownst to the public, he was involved in covering up the scandal that was to rock the nation.
[ترجمه ترگمان]بدون اطلاع عموم مردم، او در پوشش رسوایی ای که قرار بود کشور را راک کند دخالت داشت
[ترجمه گوگل]او به عموم آگاه نبود، او در پوشش رسوایی بود که برای ساختن ملت بود

7. For in accepting promotion to manager, unbeknownst to the new managers, they did more than consent to new job responsibilities.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای پذیرش مدیر، بدون اینکه متوجه مدیران جدید شوند، بیش از رضایت به مسئولیت های شغلی جدید دست یافتند
[ترجمه گوگل]برای پذیرش ارتقاء به مدیر، بدون توجه به مدیران جدید، آنها بیش از رضایت به مسئولیت های شغلی جدید انجام دادند

8. Unbeknownst to Wiener, he was not the first modern scientist to reactivate this word.
[ترجمه ترگمان]اما وینر بدون اطلاع قبلی، اولین دانشمند مدرن نبود که این کلمه را دوباره فعال کند
[ترجمه گوگل]بدون توجه به وینر، او اولین دانشمند مدرن نیست که این کلمه را دوباره فعال کند

9. Laura dated Tom first, and, unbeknownst to the gilded Waspy bride, has for years sustained an intimacy with the groom-to-be.
[ترجمه ترگمان]لورا اول با تام قرار گذاشته بود و بدون اینکه به عروس Waspy طلایی وارد شود، سال ها دوستی با داماد داشت
[ترجمه گوگل]لورا تام اول را به یاد آورده است، و بدون توجه به عروس ویسپای طلایی، برای سال ها صمیمیت با داماد داشته است

10. MS recently finished in the USA, and unbeknownst to the owners of her sire - she carries a white great-great grandmother in her pedigree.
[ترجمه ترگمان]MS اخیرا در آمریکا به پایان رسیده و بدون اینکه متوجه صاحبان of شود، یک مادربزرگ بزرگ و بزرگ را در شجره نامه خود حمل می کند
[ترجمه گوگل]MS اخیرا در ایالات متحده آمریکا به پایان رسیده است و به صاحبان فرزندش بی اطلاع است - او در مادربزرگ مادر بزرگ سفید بزرگ خود را حمل می کند

11. Unbeknownst to the patrons, the wine waiter is adjusting the dryness of the wines using the magic cufflinks.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت شراب، بدون اطلاع مشتری، خشکی شراب ها را با استفاده از cufflinks جادویی تطبیق می دهد
[ترجمه گوگل]پیشخدمت بدون توجه به مشتریان، پیشخدمت شراب، خشک کردن شراب را با استفاده از دکمه های جادویی تنظیم می کند

12. Unbeknownst to me[sentence dictionary], she made all the arrangements.
[ترجمه ترگمان]بدون اینکه من فرهنگ لغت را بگویم، او همه کارها را انجام داد
[ترجمه گوگل]بدون توجه به من [فرهنگ واژه]، او تمام ترتیبات را انجام داد

13. She had been ill for months, unbeknownst to the family.
[ترجمه ترگمان]ماه ها بود که بیمار بود و بی خبر از خانواده اش
[ترجمه گوگل]او ماهها بیمار بود، بدون اطلاع خانواده

14. One old woman mourning her foster daughter had, unbeknownst to me, told her husband to prepare me a bowl of noodles while I was interviewing her.
[ترجمه ترگمان]یک پیرزن عزادار که دختر foster داشت، بدون اینکه متوجه من شود، به شوهرش گفت که برای من یک کاسه ماکارونی درست کند در حالی که داشتم با او مصاحبه می کردم
[ترجمه گوگل]یک پیرمرد عزادار دخترش، به من اطلاع داده شد، به شوهرش گفت که من یک کاسه از رشته فرنگی را تهیه کنم، در حالی که با او مصاحبه کردم

15. Unbeknownst to his foreign policy advisers, Nixon was already preoccupied with the unraveling of Watergate.
[ترجمه ترگمان]اما نیکسون بدون توجه به مشاوران سیاست خارجی خود، پیش از این درگیر حل مساله واترگیت بود
[ترجمه گوگل]نیکسون قبلا به وکلای واترگیت مشغول بوده است

پیشنهاد کاربران

مچهول، نا معلوم، ناشناخته ( برای خود ) ،

بدون اینکه ( خودت/ خودش/ . . . ) بدانی/ بداند. . . )

بی خبر از، بی اطلاع از


کلمات دیگر: