کلمه جو
صفحه اصلی

vignette


معنی : شکل، تصویر، عکس
معانی دیگر : (در آغاز و پایان کتاب یا فصل های کتاب و غیره) آذین یا طرح گل و بته، تصویر شاخ و برگ، تزیینات حاشیه ی کتاب، تصویر بی حاشیه، اثر ادبی کوتاه، شرح مختصر (ادبی)، کوته نگاشت، (فیلم یا نمایش و غیره) صحنه ی کوتاه و فراموش نشدنی، رویداد چشمگیر، (حاشیه ی کتاب و غیره را) با طرح گل و بته آراستن

انگلیسی به فارسی

عکس، تصویر، شکل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a brief written or musical sketch, or brief film scene, that describes or characterizes a person, incident, situation, or the like.
مشابه: portrait

- The little book is a collection of vignettes describing each small town the author visited as she traveled through France.
[ترجمه مرضیه] این کتاب مجموعه ای از تصاویری است که هر شهر کوچکی که نویسنده هنگام سفر به فرانسه از آنجا دیدن کرده است را توصیف می کند.
[ترجمه ترگمان] این کتاب کوچک مجموعه ای از تصاویر است که هر شهر کوچکی را توصیف می کند که مولف آن به هنگام سفر از فرانسه دیدن کرده است
[ترجمه گوگل] این کتاب کوچک مجموعه ای از نقاشی هایی است که هر شهر کوچکی را که نویسنده از آنجا بازدید کرده است از طریق فرانسه سفر کرده است

(2) تعریف: a decorative design or illustration at the beginning or end of a chapter or book, or on the border of a page.

(3) تعریف: a graphic representation, such as a drawing or photograph, that shades off at the edges so that it has no definite border.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: vignettes, vignetting, vignetted
مشتقات: vignettist (n.)
(1) تعریف: to shade off at the edges (a drawing or photograph).

(2) تعریف: to give a brief description or characterization of; sketch.

• brief elegant characterization of a scene or a person (in written, musical, or dramatic form); picture that fades at the edges without a defined border; decorative illustration in various places in a book (e.g. beginning or end of a chapter)
describe a scene or a person in a brief elegant fashion; make the edges of a picture fade gently into the background
a vignette is a short piece of writing which describes very clearly the typical characteristics of a thing, place, or event.

دیکشنری تخصصی

[سینما] پیرایه / زینت
[کامپیوتر] عکس، تصویر نوعی تصویر گر با لبه هایی که به تدریج به داخل زمینه سایه می افکنند . اکثر برنامه های نقاشی، فیلتری دارند که بر روی هر تصویر ی چننین تاثیر را دارند .

مترادف و متضاد

شکل (اسم)
likeness, figure, form, image, facet, rank, formation, shape, configuration, hue, gravure, vignette, medal, schema, shekel

تصویر (اسم)
likeness, description, portrayal, projection, form, image, picture, portrait, hue, icon, delineation, illustration, vignette, scenography

عکس (اسم)
shot, picture, echo, photo, photograph, vignette

جملات نمونه

1. Each vignette represents one of the four seasons.
[ترجمه ترگمان]هر vignette یکی از چهار فصل را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]هر لوگو نشان دهنده یکی از چهار فصل است

2. The book is an excellent vignette of some of the major debates in science.
[ترجمه ترگمان]این کتاب یک مقاله عالی از برخی از بحث های اصلی در علم است
[ترجمه گوگل]این کتاب یک نمایشنامه عالی از برخی از بحث های عمده در علم است

3. A vignette of working life in the coming years?
[ترجمه ترگمان]یک وینیت (vignette)از زندگی کاری در سال های آتی؟
[ترجمه گوگل]یک نسخه از زندگی کاری در سال های آینده؟

4. A vignette is an illustration without border or frame, the picture shading off into the surrounding paper.
[ترجمه ترگمان]یک وینیت (vignette)بدون حاشیه یا کادر، تصویر سایه تصویر در مقاله اطراف است
[ترجمه گوگل]یک تصویر یک تصویر بدون مرز و یا قاب است، تصویر شبیه به کاغذ اطراف

5. Perhaps one final vignette can move us closer to a balanced view of the Hooligan's weaponry.
[ترجمه ترگمان]شاید یک وینیت (vignette)ما را به یک نگاه متعادل نسبت به تسلیحات hooligan نزدیک تر کند
[ترجمه گوگل]شاید یک تصویر نهایی بتواند ما را به دیدگاه متعادل از سلاح های هولیگان نزدیک کند

6. Few filters like grain, vignette lighting and color enhancement was applied.
[ترجمه ترگمان]کمی فیلتر مانند دانه، روشنایی (vignette)و افزایش رنگ اعمال شد
[ترجمه گوگل]فیلترهای چندگانه مانند دانه، نورپردازی و افزایش رنگ استفاده شد

7. A clinical vignette was given, showing how the analyst responds to the patient's transference, discloses his countertransference and the patient's response to the revenlation of the analyst.
[ترجمه ترگمان]یک مقاله بالینی داده شد، و نشان داد که چگونه تحلیلگر به انتقال بیمار پاسخ می دهد، countertransference و پاسخ بیمار را به revenlation تحلیلگر نشان می دهد
[ترجمه گوگل]ویجت بالینی داده شد، نشان داده شده است که چگونه تحلیلگر به انتقال بیمار پاسخ می دهد، مقابله وی و پاسخ بیمار به تجدید نظر تحلیلگر را افشا می کند

8. This vignette captures rather well the secret of Mrs Palin's appeal.
[ترجمه ترگمان]این مقاله به خوبی راز جذابیت خانم پالین را ثبت می کند
[ترجمه گوگل]این ضرب المثل به خوبی راز درخواست تجدید نظر خانم پیلین را ضبط می کند

9. Add a very strong fake vignette.
[ترجمه ترگمان]یک وینیت (vignette)بسیار قوی اضافه کنید
[ترجمه گوگل]یک الگوی بسیار قوی جعلی را اضافه کنید

10. One small vignette perfectly summed up how small-minded and weak Europe has become as a result of its relative economic decline.
[ترجمه ترگمان]یک مقاله کوچک به طور کامل خلاصه کنید که چگونه اروپا کوچک و ضعیف در نتیجه کاهش نسبی اقتصادی آن شده است
[ترجمه گوگل]یک پیغام کوچک به طور کامل خلاصه کرد که چگونه اروپا کوچک و ضعیف به عنوان یک نتیجه از کاهش نسبی اقتصادی آن تبدیل شده است

11. Martin Logan Vignette - New In Box - Authorized Dealer!
[ترجمه ترگمان]مارتین لو گن vignette - در مقابل دیلر مجاز!
[ترجمه گوگل]مارتین لوگان Vignette - جدید در جعبه - فروشنده مجاز!

12. Vignette of painting by Daryl Millard flanked with two 18th century glazed Chinese jars drooping with Pink lady Heliconias and Koa- wood bowls by Dan Kvitka.
[ترجمه ترگمان]vignette میلارد در کنار Daryl میلارد در دو jars چینی با قدمت دو قرن به همراه \"Heliconias Pink\" و \"Koa -\" (Pink wood)به همراه \"دن Kvitka\"
[ترجمه گوگل]نقاشی دیواری نقاشی توسط Daryl Millard با دو شیشه شیشه چینی قرن 18 میلادی که با بانوی پینک Heliconias و کاسهای کوآگرا توسط Dan Kvitka قرار دارد، قرار دارد

13. We suspect that the high concentration in the first clinical vignette was due to sampling too early.
[ترجمه ترگمان]ما مظنون هستیم که غلظت بالا در اولین مقاله بالینی ناشی از نمونه گیری بیش از حد زود است
[ترجمه گوگل]ما مشکوک هستیم که غلظت بالا در اولین ویزیت بالینی به علت نمونه برداری خیلی زود است

14. In addition, visitors to Vitra's Meatpacking District showroom were invited to vote for their favorite vignette .
[ترجمه ترگمان]به علاوه، بازدیدکنندگان نمایشگاه منطقه meatpacking Vitra برای رای دادن به vignette دعوت شدند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، بازدیدکنندگان نمایشگاه نمایشگاه Meatpacking District Vitra برای دعوت نامه مورد علاقه خود دعوت شدند

پیشنهاد کاربران

سناریو؛ روشی که در تحقیقات بروی موضوعات اخلاق استفاده می شود.

مشاهده ( روانشناسی )

# تصاویر کوچک توصیف کننده یک داستان یا متن.

( برای مثال تصویر شخصی که در گوشه یک متن قرار دارد و شما خواهید فهمید کل متن درباره این شخص است ) ،
حتی میتواند تصویر یک لیوان چای ، خودرو یا هر چیزی که متن درباره اش توضیح میدهد باشد.

# در عکاسی:
به معنای کاهش روشنایی ( تیره کردن ) یا کاهش اشباع رنگ حاشیه های عکس است که از آن برای جلب توجه بیشتر مخاطب به مرکز عکس یا به سوی سوژه اصلی در عکس استفاده می شود.

داستانک
کوتاه نوشته، کوتاه نگاری، داستانی کوتاه و توضیح دهنده


کلمات دیگر: