کلمه جو
صفحه اصلی

unconcerned


معنی : لا قید، بی عرقه
معانی دیگر : بی توجه، بی تفاوت، بی علاقه، نادلبسته، نانگران، بدون دلواپسی، خونسرد، بی پروا

انگلیسی به فارسی

بی عرقه، خونسرد، لاقید


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: unconcernedly (adv.), unconcernedness (n.)
(1) تعریف: not caring, involved, or interested; indifferent.
متضاد: concerned
مشابه: aloof, apathetic, blithe, careless, complacent, flippant, indifferent, negligent, perfunctory

(2) تعریف: not worried or anxious; nonchalant or serene.
متضاد: anxious, concerned
مشابه: blithe, nonchalant

• indifferent, uninterested, apathetic
if someone is unconcerned about something, they are not interested in it or worried about it.

مترادف و متضاد

لا قید (صفت)
happy-go-lucky, careless, slipshod, unconcerned, glib, indifferent, jaunty, thoughtless

بی عرقه (صفت)
unconcerned

carefree; apathetic


Synonyms: aloof, blind, blithe, callous, careless, cold, cool, deaf, detached, dispassionate, distant, easy, feckless, forgetful, hardened, hard-hearted, heedless, impassive, inattentive, incurious, indifferent, insensible, insensitive, insouciant, lackadaisical, lukewarm, negligent, neutral, nonchalant, oblivious, phlegmatic, relaxed, reserved, self-centered, serene, stony, supine, unbothered, uninterested, uninvolved, unmoved, unperturbed, unruffled, unsympathetic, untroubled, unworried


Antonyms: caring, concerned, curious, interested


جملات نمونه

1. Paul was unconcerned about what he had done.
[ترجمه ترگمان]پل به کاری که کرده بود بی اعتنا بود
[ترجمه گوگل]پولس در مورد آنچه که انجام داده بود، نگران بود

2. He was apparently unconcerned by his failure to gain a university place.
[ترجمه ترگمان]او ظاهرا از عدم موفقیت خود در به دست آوردن یک مقام دانشگاهی ابراز نگرانی کرد
[ترجمه گوگل]او ظاهرا از ناکامی او در کسب جایگاه دانشگاه ناراضی بود

3. The baby seemed quite unconcerned by the noise.
[ترجمه ترگمان]بچه از این سر و صدا کاملا بی اعتنا به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]کودک به نظر می رسد کاملا سر و صدا را بدون سر و صدا

4. The report is unconcerned with details.
[ترجمه ترگمان]این گزارش به جزئیات بی اعتنا است
[ترجمه گوگل]این گزارش بدون توجه به جزئیات است

5. They appeared completely unconcerned about what they had done.
[ترجمه ترگمان]آن ها کاملا به کاری که کرده بودند بی تفاوت به نظر می رسیدند
[ترجمه گوگل]آنها به طور کامل در مورد آنچه که انجام داده بودند، بی تردید ظاهر شدند

6. He seems totally unconcerned by real dangers.
[ترجمه ترگمان]اون کاملا بی خیال خطرات جدی به نظر می رسه
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد کاملا از خطرات واقعی ناراضی است

7. Are you as unconcerned about the situation as you appear?
[ترجمه ترگمان]آیا شما نسبت به وضعیت و موقعیت خود بی اعتنا هستید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما در مورد وضعیتی که شما به نظر می رسد ناراضی هستید؟

8. Many large companies seem totally unconcerned about the environment.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شرکت های بزرگ نسبت به محیط زیست بی تفاوت به نظر می رسند
[ترجمه گوگل]بسیاری از شرکت های بزرگ به نظر می رسد کاملا در مورد محیط زیست بی اعتماد است

9. He drove on, apparently unconcerned about the noise the engine was making.
[ترجمه ترگمان]او به راه خود ادامه داد و ظاهرا نگران صدای موتور ماشین بود
[ترجمه گوگل]او به سمت جلو حرکت کرد، ظاهرا در مورد سر و صدایی که موتور ساخته بود ناراحت بود

10. I tried to act unconcerned.
[ترجمه ترگمان]سعی کردم خونسرد رفتار کنم
[ترجمه گوگل]من سعی کردم بدون تردید عمل کنم

11. Young people are often quite unconcerned with political issues.
[ترجمه ترگمان]جوانان اغلب نسبت به مسائل سیاسی بی تفاوت هستند
[ترجمه گوگل]جوانان اغلب با مسائل سیاسی کاملا مخالف هستند

12. He is unconcerned about personal appearance.
[ترجمه ترگمان]او به ظاهر شخصی بی اعتنا است
[ترجمه گوگل]او در مورد ظاهر شخصی بی شرمانه است

13. Their manager is unconcerned at the laddish image and the drinking that goes with it.
[ترجمه ترگمان]مدیر آن ها نسبت به تصویر laddish و مشروبی که با آن می رود، بی تفاوت است
[ترجمه گوگل]مدیر آنها در تصویر نادرست و آشامیدنی که با آن روبرو می شود، بی تردید است

14. The band seemed rather downbeat, even unconcerned about their success.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که این گروه، حتی در مورد موفقیت های آن ها نیز بی اعتنا به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]این گروه به نظر می رسید نسبتا ضعیف و حتی در مورد موفقیت هایشان بی شرفند

15. The brothers appeared unconcerned about what Cassidy had to say.
[ترجمه ترگمان]این دو برادر نگران چیزی بودند که کسیدی بود
[ترجمه گوگل]برادران در مورد آنچه که کاسیدی گفته بود برانگیخته بود

پیشنهاد کاربران

متعهد نبودن

بی تفاوت
بی دغدغه
بدون نگرانی

بی تعهد، باری به هرجهت


کلمات دیگر: