1. Despite widespread unpopularity, the party did not meet its Waterloo until the election of 199
[ترجمه ترگمان]با وجود عدم محبوبیت زیاد، این حزب در واترلو تا زمان انتخابات ۱۹۹ راس شرکت نکرد
[ترجمه گوگل]علی رغم محبوبیت ناخوشایند، حزب تا زمان انتخاب 199 تن از واترلو را ندیده بود
2. Her close relationship with the teacher increased her unpopularity among her schoolmates.
[ترجمه ترگمان]رابطه نزدیک او با معلم محبوبیت او را در میان schoolmates افزایش داد
[ترجمه گوگل]رابطه نزدیک او با معلم باعث افزایش محبوبیت او در میان همکلاسی هایش شد
3. Despite their growing unpopularity, the Laudian bishops continued to pursue their objectives with great vigour throughout the 1630s.
[ترجمه ترگمان]با وجود عدم محبوبیت آن ها، اسقفان Laudian به دنبال رسیدن به اهداف خود با قدرت زیاد در سراسر دهه ۱۶۳۰ ادامه دادند
[ترجمه گوگل]با وجود بی نظمی های رو به رشد، اسقف های لائودین در طول دهه 1630 با اهداف عالی خود به دنبال اهداف خود ادامه دادند
4. He must be unafraid of unpopularity.
[ترجمه ترگمان]او نباید از unpopularity باشد
[ترجمه گوگل]او باید از ناپاکی نترسد
5. His departure was recognition that his unpopularity had become a liability for the Conservatives in an election year.
[ترجمه ترگمان]جدایی او به رسمیت شناخته شد که عدم محبوبیت او برای محافظه کاران در انتخابات سال گذشته یک مسئولیت مدنی محسوب می شود
[ترجمه گوگل]عزیمت او به رسمیت شناخته شده بود که محبوبیت او در سال انتخابات مسئولیت محافظه کاران است
6. The government's unpopularity was demonstrated in the January 1991 partial legislative and local elections.
[ترجمه ترگمان]عدم محبوبیت دولت در انتخابات ژانویه ۱۹۹۱ و انتخابات محلی به نمایش درآمد
[ترجمه گوگل]ناخوشی دولت در انتخابات پارلمانی و محلی در ژانویه سال 1991 نشان داده شد
7. But the unions' unpopularity in the wake of the Winter of Discontent and Labour's electoral decline also weakened the movement.
[ترجمه ترگمان]اما عدم محبوبیت این اتحادیه ها در پی اعلام زمستانی ناخشنودی و کاهش انتخاباتی حزب باعث تضعیف این جنبش شد
[ترجمه گوگل]اما ناخودآگاه اتحادیه ها در پی زمامداری ناراحت کننده و کاهش انتخابات کارگر نیز این جنبش را تضعیف کرد
8. In 1990 the unpopularity of the poll tax made even that levy politically unacceptable.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۹۰، عدم محبوبیت مالیات ها حتی از نظر سیاسی غیرقابل قبول بود
[ترجمه گوگل]در سال 1990، عدم محبوبیت مالیات نظرسنجی، حتی از نظر سیاسی غیرقابل قبول بود
9. Perhaps as a result of his unpopularity, speculation about him has taken a new turn.
[ترجمه ترگمان]شاید در نتیجه عدم محبوبیت او، گمانه زنی درباره او تبدیل به یک تغییر جدید شده است
[ترجمه گوگل]شاید در نتیجه غم و اندوه او، حدس و گمان درباره او نوبت جدیدی گرفته است
10. The TARP program's unpopularity lingers even after a Congressional Budget Office report last month said the program would wind up costing taxpayers about $25 billion, far less than initial estimates.
[ترجمه ترگمان]عدم محبوبیت برنامه TARP حتی پس از گزارش دفتر بودجه کنگره در ماه گذشته، گفت که این برنامه برای مالیات دهندگان حدود ۲۵ میلیارد دلار هزینه خواهد داشت، که بسیار کم تر از تخمین های اولیه است
[ترجمه گوگل]عدم محبوبیت برنامه TARP حتی پس از گزارش دفتر بودجه کنگره در ماه گذشته نشان می دهد که این برنامه هزینه مالیات دهندگان را به حدود 25 میلیارد دلار کاهش می دهد که بسیار کمتر از پیش بینی های اولیه است
11. It is thought that the main reasons of unpopularity are undesirable water - based visbreaking performance and imperfect process conditions.
[ترجمه ترگمان]تصور می شود که مهم ترین دلایل عدم محبوبیت، عملکرد نامطلوب مبتنی بر آب و شرایط فرآیند ناقص می باشد
[ترجمه گوگل]تصور می شود که دلایل اصلی عدم محبوبیت، عملکرد نامطلوب بر پایه آب و شرایط فرآیند ناقص است
12. It's unpopularity with their enemies became a criterion of its merit.
[ترجمه ترگمان]عدم محبوبیت دشمنان آن ها به معیار شایستگی آن تبدیل شد
[ترجمه گوگل]این عدم محبوبیت با دشمنانش معیار شایستگی آن است
13. The appointment is doubly interesting because of unpopularity within Mr Ma's own party.
[ترجمه ترگمان]این انتصاب به خاطر عدم محبوبیت در حزب خود ما، به شدت جالب توجه است
[ترجمه گوگل]قرار ملاقات به دلیل عدم محبوبیت در حزب خود آقای آقای دوگانه جالب است
14. Snubs hurt him merest suspicion of unpopularity in any quarter rouses him to bitterness.
[ترجمه ترگمان]snubs او را به خاطر suspicion و rouses که در هر کوی و برزن مورد unpopularity بود، به تلخی آزار می داد
[ترجمه گوگل]Snubs صدمه دیده او را سوء ظن unpopularity در هر سه گوشه او را به تلخی