1. This store can undersell other stores because it sells by cash.
[ترجمه ترگمان]این فروشگاه می تواند فروشگاه های دیگری را خریداری کند چون با پول نقد می فروشد
[ترجمه گوگل]این فروشگاه می تواند فروشگاه های دیگر را تحت فشار قرار دهد، زیرا به صورت نقدی به فروش می رسد
2. The firm discovered that underselling actually boosted its business.
[ترجمه ترگمان]شرکت کشف کرد که underselling در واقع تجارت خود را ترقی داده است
[ترجمه گوگل]این شرکت کشف کرد که کاهش قیمت در حقیقت کسب و کار خود را افزایش داده است
3. I think he undersold himself at the interview.
[ترجمه ترگمان]فکر کنم بهتر باشه توی مصاحبه موفق بشه
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم او خود را در مصاحبه اش فروخت
4. A big supermarket can usually undersell a small local store.
[ترجمه ترگمان]یک سوپرمارکت بزرگ معمولا می تواند یک فروشگاه محلی کوچک را تعمیر کند
[ترجمه گوگل]یک سوپرمارکت بزرگ معمولا یک فروشگاه کوچک محلی را پایین می آورد
5. Don't undersell yourself at the interview.
[ترجمه ترگمان]توی مصاحبه با خودت حرف نزن
[ترجمه گوگل]خودتان را در مصاحبه پایین نیاورید
6. Our goods are never undersold .
[ترجمه ترگمان]کالاها ما هرگز ارزان تر از آن نیست
[ترجمه گوگل]کالاهای ما هرگز فروخته نمیشوند
7. Our prices are the lowest. We will not be undersold!
[ترجمه ترگمان]قیمت ما کم ترین است ما undersold نخواهیم بود!
[ترجمه گوگل]قیمت ما پایین ترین قیمت است ما نخواهیم توانست!
8. Most undersold transfer We've had loads but over the long term Seaman has to be the one 245
[ترجمه ترگمان]اکثر انتقال undersold باره ای زیادی داشتیم اما در طول مدت طولانی Seaman باید تنها یک ۲۴۵ باشد
[ترجمه گوگل]اغلب انتقال های زیرزمینی بارها انجام شده اما در طولانی مدت Seaman باید 245 باشد
9. As a result, they may undersell their strengths in order to avoid being singled out and made to feel conspicuous.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، آن ها ممکن است نقاط قوت خود را حفظ کنند تا از انتخاب شدن اجتناب کنند و احساس توجه کنند
[ترجمه گوگل]در نتیجه، ممکن است نقاط قوت خود را پایین بیاورند تا از انزوا خارج شوند و احساس کنند آشکار است
10. Her strategy was to undersell the big and she was a merciless negotiator.
[ترجمه ترگمان]استراتژی او was کردن بزرگ بود و او مذاکره کننده بی رحمانه بود
[ترجمه گوگل]استراتژی او این بود که بزرگ شود و او مذاکره بی رحم بود
11. Because the bank starts to undersell crazily cancels redeems the power the house, since American vacant room rate already close half century's maximum level.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که این بانک شروع به undersell دیوانه وار می کند، قدرت خانه را لغو می کند، زیرا نرخ اتاق خالی آمریکا تا حدودی در سطح حداکثر نیم قرن است
[ترجمه گوگل]از آنجایی که بانک شروع به پایین آمدن می کند، اعتراض ها به حالت عادی باز می گردد، از آنجا که نرخ اتاق خالی آمریکا نزدیک به حداکثر نیم قرن است
12. However, Walter' s description may undersell D, because he definitely designed it with users in mind and not just with what syntax would make parsing easier to implement.
[ترجمه ترگمان]با این حال، توصیف والتر ممکن است undersell د، زیرا او قطعا آن را با استفاده کنندگان در ذهن طراحی کرده است و نه فقط با چه چیزی تجزیه را آسان تر می کند
[ترجمه گوگل]با این حال، توضیحات والتر ممکن است D را کاهش دهد، زیرا او قطعا آن را با استفاده از کاربران طراحی کرده و نه فقط با آنچه که نحو تجزیه و تحلیل ساده تر را انجام می دهد
13. Hastings may undersell the impact of his service, but some of his partners don't share his gift for diplomacy.
[ترجمه ترگمان]هیستینگز ممکن است تاثیر خدمات خود را تحت تاثیر قرار دهد، اما برخی از شرکای او توانایی وی برای دیپلماسی را به اشتراک نمی برند
[ترجمه گوگل]هاستینگز ممکن است تأثیر خدمات خود را کم کند، اما برخی از شرکای او هدیه خود را برای دیپلماسی به اشتراک نمی گذارند
14. Her strategy was to undersell the big shots, and she was a merciless negotiator.
[ترجمه ترگمان]استراتژی او undersell گرفتن عکس های بزرگ بود، و او مذاکره کننده بی رحمانه بود
[ترجمه گوگل]استراتژی او این بود که عکس های بزرگ را پایین بیاورد، و او مذاکره بی رحم بود