کلمه جو
صفحه اصلی

unfailing


معنی : پایدار، با وفا، تمام نشدنی
معانی دیگر : استوار، بی دریغ، راسخ، قابل اتکا، قابل اعتماد، کم نیامدنی

انگلیسی به فارسی

تمام نشدنی، کم نیآمدنی، پایدار، باوفا


بی وقفه، تمام نشدنی، با وفا، پایدار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: unfailingly (adv.), unfailingness (n.)
(1) تعریف: not likely to be exhausted or used up; endless.

- an unfailing source of new ideas
[ترجمه ترگمان] یک منبع دائمی ایده های جدید
[ترجمه گوگل] یک منبع بی پایه ای از ایده های جدید

(2) تعریف: not failing; reliable.
متضاد: fallible
مشابه: sure, unerring

- her unfailing good taste in clothes
[ترجمه ترگمان] سلیقه خوبش در لباس هایش بود،
[ترجمه گوگل] طعم خوب خود را در لباس های بی پایان

(3) تعریف: not likely to be wrong; certain.
متضاد: unsure

- an unfailing sign of spring
[ترجمه ترگمان] نشانه ای دائمی از بهار،
[ترجمه گوگل] یک نشانه بی پایان از بهار

• not failing, reliable; endless; infallible, not making mistakes
unfailing qualities or attitudes stay the same and never get weaker; a formal word.

مترادف و متضاد

پایدار (صفت)
abiding, stable, permanent, firm, constant, resistant, livelong, stanch, indissoluble, perdurable, faithful, changeless, unflinching, inexhaustible, undying, unfailing

با وفا (صفت)
fast, loyal, faithful, unfailing, trustable

تمام نشدنی (صفت)
interminable, unfailing, inconsumable

certain, unchanging


Synonyms: absolute, assiduous, bottomless, boundless, ceaseless, come-through, consistent, constant, continual, continuing, continuous, counted on, delivering, dependable, diligent, dyed-in-the-wool, endless, eternal, faithful, inexhaustible, infallible, invariable, loyal, never-failing, persistent, reliable, rock solid, same, solid, staunch, steadfast, straight, sure, surefire, there, tried-and-true, true, trustworthy, unflagging, unlimited, unrelenting


Antonyms: failing, impermanent, uncertain, unsure


جملات نمونه

1. their unfailing support of the u. n.
پشتیبانی خستگی ناپذیر آنان از سازمان ملل

2. I'd like to thank you all for your unfailing support.
[ترجمه ترگمان]می خواهم از همه شما برای حمایت ناچیز شما تشکر کنم
[ترجمه گوگل]من می خواهم از همه شما برای پشتیبانی بی پایان خود تشکر کنم

3. He had the unfailing care and support of Erica, his wife.
[ترجمه ترگمان]مراقبت دائمی اریکا و حمایت از اریکا و همسرش بود
[ترجمه گوگل]او مراقبت و پشتیبانی بی پایان از اریکا، همسرش را داشت

4. She fought the disease with unfailing good humour .
[ترجمه ترگمان]با خلق و خوی خوبش، با آن بیماری مبارزه می کرد
[ترجمه گوگل]او به بیماری با طنز باهوش خوب ادامه داد

5. the unfailing childlike appetite of what's next and the joy of the game of living.
[ترجمه ترگمان]اشتهای کودکانه ای چیزی که دفعه بعد و لذت زندگی است
[ترجمه گوگل]اشتیاق کودکانه بی پایان از آنچه که بعد و شادی از بازی زندگی است

6. Everyone admired her patience and unfailing good humour.
[ترجمه ترگمان]همه صبر و شکیبایی او را تحسین می کردند
[ترجمه گوگل]هر کس صبر و شکیبایی خوبی را تحسین می کرد

7. He continued to appear in the office with unfailing regularity thereafter.
[ترجمه ترگمان]او بعد از آن به طور پیوسته در دفتر ظاهر شد
[ترجمه گوگل]او همچنان در دفتر ظاهر شد و پس از آن به طور منظم بی وقفه

8. She battled against cancer with unfailing good humour .
[ترجمه ترگمان]او با خلق و خویی همیشگی در برابر سرطان مبارزه می کرد
[ترجمه گوگل]او در برابر سرطان مبارزه کرد و طنز خوبی را به دست آورد

9. She cared for her stepmother with unfailing devotion throughout her long illness.
[ترجمه ترگمان]او در خلال بیماری طولانیش از نامادریش مراقبت می کرد
[ترجمه گوگل]او در تمام مدت بیماری طولانیمدادن به مادربزرگش با نهایت بی اعتنایی مراقبت می کرد

10. She gave us unfailing devotion and became an essential part of our family.
[ترجمه ترگمان]او به ما وفادار ماند و بخش مهمی از خانواده ما شد
[ترجمه گوگل]او به ما بخشودگی بخشید و بخش مهمی از خانواده ما شد

11. Peter's unfailing humour made him popular with his fellow workers.
[ترجمه ترگمان]خلق و خوی همیشگی پیتر او را با همکاران خود مشهور کرده بود
[ترجمه گوگل]طنز بی پایان پیتر، او را با همکارانش محبوب کرد

12. This is the unfailing attitude of the mind to all its problems. despite all its own beliefs to the contrary.
[ترجمه ترگمان]این همان نگرش همیشگی ذهن به تمام مشکلاتش است با وجود تمام عقاید خود به عکس
[ترجمه گوگل]این نگرش بی وقفه ذهن به تمام مشکلات آن است با وجود تمام اعتقادات خود بر خلاف

13. The only unfailing rule is, if they seem so, they can't be.
[ترجمه ترگمان]تنها قانون همیشگی این است که اگر چنین به نظر برسد، نمی توانند باشند
[ترجمه گوگل]تنها قاعده بی پایان این است که اگر آنها به نظر می رسد، نمی توانند باشند

14. I hereby declare utter, unfailing hatred of colleagues who write half - baked English.
[ترجمه ترگمان]بدین وسیله خشم دائمی همکاران را که نیمه پخته و نیمه پخته هستند اعلام می کنم
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، نفرت کامل و بی پایان از همکارانم که نیمی زبان انگلیسی را می خوانند، اعلام می کنم

their unfailing support of the U.N.

پشتیبانی خستگی‌ناپذیر آنان از سازمان ملل


پیشنهاد کاربران

مطمئن

بی وقفه


کلمات دیگر: