کلمه جو
صفحه اصلی

unkennel


معنی : راندن، از سوراخ یا لانه بیرون کردن
معانی دیگر : (جانور را) از سوراخ خود راندن، (سگ را از لانه ی خود) فرا خواندن، از سورا  یا لانه بیرون کردن

انگلیسی به فارسی

از سوراخ یا لانه بیرون کردن، راندن


علف کش، راندن، از سوراخ یا لانه بیرون کردن


مترادف و متضاد

راندن (فعل)
hurry, force, run, pilot, steer, row, repulse, drive, rein, poach, whisk, conn, drive away, dislodge, send away, unkennel

از سوراخ یا لانه بیرون کردن (فعل)
unkennel


کلمات دیگر: