کلمه جو
صفحه اصلی

underplot


معنی : دوز و کلک، توطئه، داستان فرعی، دسیسه محرمانه
معانی دیگر : (در داستان یا رمان و غیره) داستان فرعی، زیرداستان، یک سلسله حوادک تبعی و عرفی نمایش

انگلیسی به فارسی

داستان فرعی، یک سلسله حواد تبعی و عرفی نمایش،توطئه، دسیسه محرمانه، دوز و کلک


زیر زمین، داستان فرعی، توطئه، دسیسه محرمانه، دوز و کلک، یك سلسله حوادث تبعی و عرفی نمایش


مترادف و متضاد

دوز و کلک (اسم)
complot, cabal, underplot, frame-up

توطئه (اسم)
shift, underplot, frame-up, plot, conspiracy

داستان فرعی (اسم)
underplot, episode

دسیسه محرمانه (اسم)
underplot


کلمات دیگر: