کلمه جو
صفحه اصلی

tenth


معنی : عشر، ده یک، عشریه، دهم، دهمین
معانی دیگر : یک دهم، یک دهم گالن

انگلیسی به فارسی

دهم، عشر، ده یک، عشریه، دهمین


دهم، دهمین، یک دهم، یک قسمت از ده قسمت


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: indicating rank or position between ninth and eleventh.
اسم ( noun )
(1) تعریف: one of ten equal parts of a whole.

(2) تعریف: the member of a series between ninth and eleventh.
قید ( adverb )
• : تعریف: in a position between ninth and eleventh.

• number 10 in a series; one part of ten equal parts, 1/10
next after the ninth; being one of 10 equal parts
the tenth item in a series is the one that you count as number ten.
a tenth is one of ten equal parts of something.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] دهم، یکدهم

مترادف و متضاد

عشر (اسم)
ten, tithe, tenth

ده یک (اسم)
tithe, tenth

عشریه (اسم)
tithe, tenth

دهم (صفت)
tenth

دهمین (صفت)
tenth

جملات نمونه

1. a tenth grader
دانش آموز سال دهم

2. the tenth person
نفر دهم،دهمین نفر

3. reza skipped the tenth grade, going from the nineth to the eleventh
رضا از کلاس دهم پرید و از نهم به یازدهم رفت.

4. a booth on the tenth international fair of tehran
غرفه ای در دهمین نمایشگاه بین المللی تهران

5. materials are elevated to the tenth floor by a hoist
مصالح (ساختمانی) را با بالابر به طبقه ی دهم می برند.

6. the rebels capitulated on the tenth of december
شورشیان در دهم دسامبر تسلیم شدند.

7. let us antedate the meeting from the tenth to the fifth of khordad
بیایید تاریخ جلسه را از دهم به پنجم خرداد جلو بیاندازیم.

8. Over a tenth of the population have secure, undemanding jobs.
[ترجمه ترگمان]بیش از یک دهم جمعیت، مشاغل undemanding دارند
[ترجمه گوگل]بیش از یک دهم جمعیت مشاغل امن و بدون نیاز دارند

9. What floor is ABC on? --The tenth floor. ABC.
[ترجمه ترگمان]ABC در چه زمینه ای است؟ طبقه دهم ABC
[ترجمه گوگل]چه طبقه ای ABC است؟ - طبقه دهم ABC

10. He plunged from a tenth floor window.
[ترجمه ترگمان]از پنجره طبقه دهم پایین رفت
[ترجمه گوگل]او از پنجره ی ده طبقه ی پایین افتاد

11. The team chalked up their tenth win this season.
[ترجمه ترگمان]این تیم دهمین پیروزی خود را در این فصل بدست آورد
[ترجمه گوگل]این تیم در این فصل پیروزی دهمین پیروزی را به دست آورد

12. A dime is a tenth of a dollar.
[ترجمه ترگمان]یک سنت، یک دهم دلار است
[ترجمه گوگل]یک سکه یک دهم دلار است

13. How about the tenth?
[ترجمه ترگمان]دهم چطور است؟
[ترجمه گوگل]چطور در مورد دهم؟

14. He receives a tenth of the profits.
[ترجمه ترگمان]او یک دهم سود را دریافت می کند
[ترجمه گوگل]او یک دهم سود را دریافت می کند

15. It's our tenth anniversary.
[ترجمه ترگمان]دهمین سالگرد ما است
[ترجمه گوگل]این دهمین سالگرد ماست

16. We celebrate our tenth wedding anniversary next week.
[ترجمه ترگمان]ما دهمین سالگرد ازدواج خود را هفته آینده جشن می گیریم
[ترجمه گوگل]ما هفته یازدهم عروسی را جشن می گیریم

17. The sound reflected back in one tenth of a second.
[ترجمه ترگمان]این صدا در یک دهم ثانیه انعکاس یافت
[ترجمه گوگل]صدای بازتابی در یک دهم ثانیه است

18. He was tenth in the batting order/He batted tenth.
[ترجمه ترگمان]او دهم در ضربه اول بود \/ او دهم ضربه زد
[ترجمه گوگل]او دهم در نظم پنبه ای بود / او یک دهم لاغر کرد

the tenth person

نفر دهم، دهمین نفر


پیشنهاد کاربران

دهم، دهمین، دهمی


کلمات دیگر: