1. Worries and tenseness can lead to insomnia.
[ترجمه ترگمان]اضطراب و اضطراب می تواند منجر به بی خوابی شود
[ترجمه گوگل]نگرانی و شدت می تواند منجر به بی خوابی شود
2. If you feel a tenseness around the eyes, relax your muscles.
[ترجمه ترگمان]، اگه دور چشم یه کششی پیدا کنی ماهیچه هات رو آروم کن
[ترجمه گوگل]اگر احساس تنگی در اطراف چشم دارید، ماهیچه های خود را آرام کنید
3. They all fixed in a pure tenseness of watching as he shaved but he did not cut himself.
[ترجمه ترگمان]همه آن ها به هیجان آمده بودند که او را اصلاح کنند، اما او خود را بریده بود
[ترجمه گوگل]آنها همه را در تنگی خالص تماشا می کردند، چون او تراشیده شده بود، اما خود را بریده بود
4. He could feel the tenseness of her body.
[ترجمه ترگمان]تنش به تنش افتاده بود
[ترجمه گوگل]او می تواند تنش بدن او را احساس کند
5. McKay walked slowly toward this screen, feeling a growing tenseness.
[ترجمه ترگمان]مک کی به آرامی به طرف صفحه رفت
[ترجمه گوگل]مک کی به آرامی به سمت این صفحه راه می رفت و احساس تنش رو به رشد می کند
6. He must learn to relax more, not be racked by the tortured tenseness that had afflicted him for the past weeks.
[ترجمه ترگمان]او باید یاد بگیرد که بیش از چند هفته زجر بکشد و تحت فشار قرار بگیرد
[ترجمه گوگل]او باید یاد بگیرد که بیشتر بخوابد، با تنش شکنجه شده ای که او را برای هفته های گذشته سوق داده بود، نباشند
7. The acceptance of the bridle, with submissiveness throughout and without any tenseness or resistance.
[ترجمه ترگمان]پذیرش لگام و مطیع بودن در تمام و بدون هیچ مقاومتی یا مقاومت
[ترجمه گوگل]پذیرش زانو، با تحمل در سراسر و بدون تنش و مقاومت
8. This paper introduces "environmental training method" in listening teaching from the angle of psychology and physiology according to existing problems: brain-fag and nerve tenseness.
[ترجمه ترگمان]این مقاله \"روش آموزش محیطی\" را در گوش دادن به آموزش از زاویه روان شناسی و فیزیولوژی با توجه به مشکلات موجود، معرفی می کند: روان - خسته کننده و عصب عصبی
[ترجمه گوگل]این مقاله 'روش آموزش زیست محیطی' را در تدریس گوش دادن از زوایای روان شناسی و فیزیولوژی با توجه به مشکلات موجود، تداخل مغزی و عصب معرفی می کند
9. Or they can dress formally and speak formally, showing their tenseness.
[ترجمه ترگمان]یا آن ها می توانند به طور رسمی لباس بپوشند و به طور رسمی صحبت کنند
[ترجمه گوگل]یا آنها می توانند رسما لباس بگذارند و به طور رسمی صحبت کنند، نشان دهندۀ شدت آنها
10. When he saw the door opened, he felt a thrill of tenseness.
[ترجمه ترگمان]وقتی دید که در باز شد، هیجان تنش را فرا گرفت
[ترجمه گوگل]وقتی او درب را باز کرد، احساس تندرستی را احساس کرد