کلمه جو
صفحه اصلی

unmerciful


معنی : بی رحم، نامهربان، جبار
معانی دیگر : بی مروت، ظالم، ستمگر، دل سنگ، ستمکار

انگلیسی به فارسی

( unmercifully ) بی رحم، جبار، ستمکار، نامهربان


بی رحم، نامهربان، جبار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: unmercifully (adv.)
(1) تعریف: without mercy; pitiless.
متضاد: charitable, merciful
مشابه: merciless, pitiless, remorseless

- an unmerciful judge
[ترجمه ترگمان] یک قاضی بی رحما نه،
[ترجمه گوگل] قاضی بی قید و شرط

(2) تعریف: cruelly excessive.
متضاد: merciful

- an unmerciful beating
[ترجمه ترگمان] یک کتک بی رحمانه بی رحم،
[ترجمه گوگل] ضرب و شتم بی قید و شرط

• without mercy, cruel

مترادف و متضاد

بی رحم (صفت)
brute, brutal, atrocious, cruel, merciless, relentless, bloodthirsty, pitiless, butcherly, dispiteous, uncharitable, unrelenting, unmerciful, stony-hearted, truculent

نامهربان (صفت)
inhospitable, unkind, unmerciful

جبار (صفت)
unmerciful

cruel


Synonyms: bestial, bloodthirsty, brutal, coldhearted, hard, heartless, hurtful, implacable, inhumane, merciless, monstrous, pitiless, relentless, remorseless, ruthless, tyrannous, uncaring, unfeeling, unpitying, unrelenting, unsparing, vengeful, vindictive


Antonyms: generous, kind, merciful, nice


جملات نمونه

1. Now it was raining hard outside, great heavy unmerciful rain slanting out of the sky like steel rods.
[ترجمه ترگمان]اکنون باران سختی می بارید و باران سیل آسا بر آسمان مثل میله های آهنی از آسمان بیرون می ریخت
[ترجمه گوگل]در حال حاضر باران شدید در خارج، باران باران سنگین و سنگین است که از آسمان مانند میله های فولادی می سوزد

2. Unmerciful edge of at innocent frontal eminence.
[ترجمه ترگمان]یک لبه تیز پیشانی بزرگ و بی گناه است
[ترجمه گوگل]لبه بی قید و شرط در برجسته بیرونی پیشانی

3. Unmerciful edge of knife keep on at innocent frontal eminence.
[ترجمه ترگمان]لبه تیغه چاقو به روی پیشانی صاف و معصوم ادامه دارد
[ترجمه گوگل]لبه ی بی قاعده چاقو بر روی جلوی ظاهر بی گناه قرار دارد

4. History is both fair and unmerciful.
[ترجمه ترگمان]تاریخ هر دو منصفانه و بی رحمانه است
[ترجمه گوگل]تاریخ هر دو عادلانه و بی رحم است

5. They chatted for an unmerciful length of time.
[ترجمه ترگمان]مدتی با هم گپ زدند
[ترجمه گوگل]آنها برای مدت طولانی بی وقفه گپ زدند

6. You have a vicious, greedy, unmerciful financial wolf standing over a cowering, unsophisticated commercial lamb.
[ترجمه ترگمان]تو یک گرگ شرور بی رحما نه بی رحم و بی رحم در کنار یک گوسفند بی cowering ایستاده بود
[ترجمه گوگل]شما یک گرگ مالی حیله گر، حریص و بی رحمانه را بر روی یک بره خواری بی نظیر قرار داده اید

7. R: unmerciful mire, lick up the most lovely person in the world!
[ترجمه ترگمان]R: باتلاق بزرگ، زیباترین فرد دنیا را لیس می زند!
[ترجمه گوگل]R غرور بی رحمانه، عزیزم ترین شخص در جهان را دوست دارم!

8. I was sitting in the corner, gradually, I became that corner, acuate, unmerciful, hard, sleepless.
[ترجمه ترگمان]من در گوشه ای نشسته بودم، رفته رفته، به تدریج، در آن گوشه، acuate، بی رحم، بی رحم و بی خوابی شدم
[ترجمه گوگل]من در گوشه نشسته بودم، به تدریج، من آن گوشه، آهسته، بی رحم، سخت، بی خوابی شدم


کلمات دیگر: