کلمه جو
صفحه اصلی

regional


معنی : بخشی، منطقهای
معانی دیگر : ناحیه ای، اقلیمی (در برابر: محلی local)، ایالتی، استانی، ولایتی، شهرستانی، محلی، جایگاهی

انگلیسی به فارسی

منطقه ای، منطقهای، بخشی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or pertaining to a particular geographic area.

- The children learn the country's official dialect in school but use their regional dialect at home.
[ترجمه بی نام] کودکان گویش رسمی کشور را در مدرسه می آموزند اما از گویش منطقه ای خود در خانه استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان] بچه ها گویش رسمی کشور را در مدرسه می آموزند، اما از لهجه محلی خود در خانه استفاده می کنند
[ترجمه گوگل] کودکان مذکر رسمی کشور را در مدرسه می آموزند، اما از زبان محلی خود در منزل استفاده می کنند
- Now we'll take a look at the regional weather map.
[ترجمه ترگمان] حالا نگاهی به نقشه هواشناسی منطقه ای می اندازیم
[ترجمه گوگل] حالا ما نگاهی به نقشه آب و هوایی منطقه می کنیم

(2) تعریف: having reference to defined political and administrative units.

- The dispute was merely regional.
[ترجمه ترگمان] این اختلاف صرفا منطقه ای بود
[ترجمه گوگل] این اختلاف تنها منطقه ای بود
اسم ( noun )
مشتقات: regionally (adv.)
• : تعریف: (often pl.) something such as a sports tournament that serves a particular region.

- She scored well at the regionals last spring.
[ترجمه ترگمان] او در بهار گذشته در the به خوبی بازی کرد
[ترجمه گوگل] او در بهار سال گذشته به خوبی به خوبی گل زد

• of or pertaining to a region; localized, affecting a particular region
regional means relating to or belonging to a particular region.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] ناحیه ای - اسم: در ژئوفیزیک، میدان، حالت یا ترکیب کلی که عوارض کوچکتر از یک حد مشخص را در نظر نمی گیرد. در ژئوفیزیک، مقایسه شود با: بازماندی.

مترادف و متضاد

بخشی (صفت)
partial, parochial, sectorial, sectional, regional

منطقه ای (صفت)
territorial, zonal, zonary, regional, zonular

جملات نمونه

1. regional problems as well as those of the capital
مسایل شهرستان ها و همچنین مسایل پایتخت

2. a regional turn of speech
لهجه ی محلی

3. the regional government
دولت محلی

4. he won the regional laurels and went on to the finals
او تاج های (قهرمانی) محلی را برد و به دور نهایی راه یافت.

5. below him are five regional offices
پنج اداره ی محلی زیر نظر اوست.

6. we must allow local needs to take precedence over regional
باید بگذاریم نیازهای محلی بر نیازهای منطقه ای ارجحیت داشته باشد.

7. There is a tendency towards regional cooperation.
[ترجمه ترگمان]گرایشی به هم کاری منطقه ای وجود دارد
[ترجمه گوگل]تمایل به همکاری منطقه ای وجود دارد

8. Thornbury has announced a takeover bid of a regional TV company.
[ترجمه ترگمان]Thornbury پیشنهاد تصاحب یک شرکت تلویزیونی منطقه ای را اعلام کرده است
[ترجمه گوگل]Thornbury اعلام کرده است که پیشنهاد خرید یک شرکت تلویزیونی منطقه ای است

9. Power has been handed over to provincial and regional assemblies.
[ترجمه ترگمان]قدرت به مجامع استانی و منطقه ای تحویل داده شده است
[ترجمه گوگل]قدرت به مجمع های استانی و منطقه ای منتقل شده است

10. A regional conflict would erupt into violent warfare.
[ترجمه ترگمان]یک درگیری منطقه ای به جنگ های خشونت بار تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]یک درگیری منطقوی به جنگ خشونت آمیز منجر خواهد شد

11. It is a federation of 10 regional unions.
[ترجمه ترگمان]این اتحادیه متشکل از ۱۰ اتحادیه منطقه ای است
[ترجمه گوگل]این فدراسیون 10 اتحادیه منطقه ای است

12. Under pressure from the public, many regional governments cleaned up their beaches.
[ترجمه ترگمان]تحت فشار مردم، بسیاری از دولت های منطقه سواحل خود را تمیز کردند
[ترجمه گوگل]تحت فشار مردم، بسیاری از دولت های منطقه ای سواحل خود را تمیز کردند

13. The defence argued that a regional court was not competent to try their case.
[ترجمه ترگمان]این دفاع مدعی شد که یک دادگاه منطقه ای صلاحیت رسیدگی به پرونده آن ها را ندارد
[ترجمه گوگل]دفاعی استدلال کرد که یک دادگاه منطقه ای مجبور نیست پرونده خود را مورد آزمایش قرار دهد

14. Regional managers occupy a crucial role in developing a strategic framework.
[ترجمه ترگمان]مدیران منطقه ای نقش حیاتی در توسعه یک چارچوب استراتژیک ایفا می کنند
[ترجمه گوگل]مدیران منطقه ای در ایجاد یک چارچوب استراتژیک نقش مهمی ایفا می کنند

15. Regional clashes could develop into larger quarrels.
[ترجمه ترگمان]درگیری های منطقه ای می تواند به نزاع های بزرگتری منجر شود
[ترجمه گوگل]درگیری های منطقه ای می تواند به نزاع های بزرگتر تبدیل شود

16. The agency has a network of regional offices.
[ترجمه ترگمان]این موسسه شبکه ای از دفاتر منطقه ای دارد
[ترجمه گوگل]آژانس شبکه ای از دفاتر منطقه ای دارد

17. The stories have a strong regional flavour.
[ترجمه ترگمان]این داستان ها یک طعم منطقه ای قوی دارند
[ترجمه گوگل]داستان ها دارای طعم قوی منطقه ای هستند

18. These issues have been discussed in the regional assemblies.
[ترجمه ترگمان]این مسائل در مجامع منطقه ای مورد بحث و بررسی قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]این مسائل در جلسات منطقه ای مورد بحث قرار گرفته است

We must allow local needs to take precedence over regional.

باید بگذاریم نیازهای محلی بر نیازهای منطق‌های ارجحیت داشته باشد.


regional problems as well as those of the capital

مسائل شهرستان‌ها و همچنین مسائل پایتخت


a regional turn of speech

لهجه‌ی محلی


the regional government

دولت محلی


پیشنهاد کاربران

مناطق کشاورزی

منطقه
relating to an area

منطقه ای

Local


The difference between Regional and Local

As adjectives the difference between local and regional is that local is "from" or "in a nearby" location while regional is "of", or "pertaining to" a specific region or district

Wikidiff. com
Eg. Regional food


کلمات دیگر: